ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی (IMC) چیست؟ + ابزارهای کلیدی
پیادهسازی ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی در ۷ گام
آیا تاکنون بدون دیدن لوگو، تبلیغ یک برند را در تلویزیون، بیلبورد یا شبکههای اجتماعی شناختهاید؟ این قدرت ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی (IMC) است.
ایدۀ اصلی IMC این است که مشتریان باید در همۀ نقاط تماس خود با برند، از سایت و شبکههای اجتماعی گرفته تا فروشگاه فیزیکی، تجربهای منسجم و یکپارچه داشته باشند. از صدای برند گرفته تا هویت بصری، همهچیز باید با مأموریت، ارزشها و اهداف کسبوکار همسو و هماهنگ باشد.
اگر میخواهید ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی برند خود را بهبود بخشید، این مطلب از ویپدیا حتماً مطالعه کنید. در اینجا توضیح خواهیم داد که ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی چیست، چرا مهم است و چگونه میتوانید کمپین IMC خود را راهاندازی کنید.
ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی چیست؟ (تعریف ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی)
ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی (Integrated Marketing Communications) یا مخفف آن IMC، به معنای ایجاد چارچوب ارتباطی بینقصی است که همۀ روشهای بازاریابی را به هم پیوند میدهد. IMC بر اهمیت ارائۀ یک پیام واحد به مصرفکنندگان، صرفنظر از رسانه یا پلتفرم، تأکید میکند.
این چارچوب تضمین میکند که همۀ فعالیتهای بازاریابی، چه ارسال یک ایمیل گروهی باشد یا یک توییت، پیام هماهنگی را به اشتراک میگذارند. در اصل، IMC به دنبال تقویت ویژگیها و ارزشهای کلیدی برند با ارائۀ یک تصویر ثابت از برند در تمام کانالها و نقاط تماس است. با این ادغام، کسبوکارها میتوانند روابط پایدارتری را با مخاطبان هدف خود برقرار کنند و درنتیجه اعتماد و وفاداری به برند را پرورش دهند.
از سوی دیگر، هماهنگی استراتژیک پیامها و فعالیتهای تبلیغاتی، به مشتریان امکان میدهد تا تجربهای بهیادماندنیتر و قدرتمندتر از برند داشته باشند.
IMC در همۀ کانالها اعمال میشود؛ از کانالهای بازاریابی آنلاین مانند شبکههای اجتماعی و سایت گرفته تا کانالهای آفلاین مانند تلویزیون و چاپ. درنهایت، مهم نیست که مصرفکنندگان چگونه با برند شما تعامل دارند، آنها تجربۀ یکسانی دریافت میکنند.
نکتۀ جانبی: ممکن است فکر کنید IMC بسیار شبیه بازاریابی چندکاناله است و درست میگویید. این دو شبیه هم هستند، اما یکسان نیستند. بازاریابی چندکاناله صرفاً به اجرای کمپینها در بیش از یک کانال اشاره دارد. ارتباطات یکپارچه بازاریابی دربارۀ ارائۀ تجربۀ یکسان در همۀ این کانالهای مختلف است.
بیایید این موضوع را در عمل بررسی کنیم. برای مثال، اپل را در نظر بگیرید.
شما یک تبلیغ اپل را در هر کجا که ببینید، میشناسید. لحن، تصویرسازی و پیامرسانی اپل در تمام کانالها و رسانهها دقیقاً یکسان است، فرقی نمیکند که تبلیغی در مترو باشد، یا در تلویزیون و سایت شرکت و… . حتی تجربۀ داخل فروشگاه نیز یکسان است.
حالا همین را با برندی مقایسه کنید که ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی ندارد.
فرض کنید تبلیغی را در اینستاگرام میبینید که مربوط به یک فروشگاه تجارت الکترونیک است. تصویر محصول، نظر شما را جلب میکند و پیام فروش را دوست دارید، بنابراین روی آدرس سایت کلیک میکنید. اما سایت اصلاً شبیه تبلیغی که دیدهاید نیست. رنگهای آن متفاوت است. پیامرسانی تغییر کرده است. شما گیج شدهاید و احتمالاً ناامیدانه از سایت خارج میشوید، درست است؟ چنین تجربۀ ناگواری به خرید نمیانجامد. به همین دلیل است که شما باید در پی ایجاد ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی باشید.
اهداف رایج و مزایای ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی چیست؟
هدف ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی ایجاد پیام و هویت برند ثابتی است که مشتریان در همۀ کانالها بتوانند آن را تشخیص دهند. این امر نیازمند تلاش هماهنگ است که شامل همۀ جنبههای بازاریابی، از تبلیغات و روابط عمومی گرفته تا فروش و خدمات مشتری، میشود.
برای مثال، اگر مشتری تبلیغ محصول شما را در تلویزیون ببیند یا از رادیو بشنود و سپس از سایت شما بازدید کند، باید تجربۀ یکسانی داشته باشد.
چرا این موضوع مهم است؟
خوب، در دنیایی که بسیاری از مصرفکنندگان، پیش از خرید خود، از نقاط تماس آفلاین و آنلاین استفاده میکنند و نرخ سفارش در خریدهای چندکاناله 494% بیشتر از خریدهای تککاناله است، شما باید مطمئن شوید که پیام شما واضح و رسا منتقل میشود.
یک برنامۀ ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی به شما کمک میکند تا با ترکیب تمام تلاشهای بازاریابیتان در یک استراتژی منسجم، به این هدف دست یابید. IMC مزایای دیگری نیز دارد که عبارتاند از:
1) دسترسی به مشتریان در کانالهای متعدد
مشتریان امروزی در همهجا حضور دارند، از شبکههای اجتماعی و ایمیل گرفته تا رسانههای چاپی و موارد دیگر. ارتباطات بازاریابی یکپارچه تضمین میکند که پیام شما به هرکجا که مشتریانتان هستند، میرسد. با هماهنگکردن تلاشهای بازاریابی در چندین کانال مختلف، مطمئن میشوید که هیچ فرصتی از دست نمیرود و برند شما در ذهن و ضمیر مشتریان ماندگار میشود.
2) ایجاد اعتماد در مشتریان
اعتماد زمانی شکل میگیرد که برند شما بهطور مداوم انتظارات مشتریان را در تمام نقاط تماس برآورده کند. مشتریان ثبات و پیشبینیپذیری را دوست دارند و رویکرد ارتباطات بازاریابی یکپارچه (IMC) تضمین میکند که آنها هر بار که با برند شما تعامل دارند، دقیقاً میدانند چه چیزی دریافت میکنند.
3) جلوگیری از سیگنالهای مغشوش
آیا تا به حال سیگنالهای مغشوش دریافت کردهاید؟ تجربهای گیجکننده و ناخوشایند است. همین امر برای برندها نیز صادق است. یک پیام بازاریابی ناهماهنگ میتواند مصرفکنندگان را گیج کند و آنها را به سمت رقبا سوق دهد. IMC از چنین سناریوهایی جلوگیری میکند و با همگامسازی تمام ابزارهای ارتباطی، تضمین میکند که پیام شما صرفنظر از پلتفرم، واضح، مختصر و هماهنگ است.
4) استفادۀ بهینه از منابع
اگرچه یک کمپین تبلیغاتی چشمگیر میتواند مثل توپ بترکد، اما این هماهنگی استراتژیک در تمام کانالهاست که واقعاً حضور یک برند را ارتقا میدهد. تصور کنید غذای خوشمزهای میپزید؛ هر مادۀ غذایی نقشی کلیدی دارد، اما ترکیب درست مواد است که غذا را استثنایی میکند.
با استفاده از قدرت IMC، میتوانید مطمئن شوید که تمام تلاشهای بازاریابی شما هماهنگ کار میکنند. این امر نهتنها پیام شما را تقویت میکند، بلکه منابع شما، چه از نظر زمان و چه از نظر مالی، به بهترین نحو ممکن به کار گرفته میشوند.
5) عمیقترکردن روابط برند با مشتریان
با حفظ یک صدای برند یکپارچه، شناخت، ارتباط و وفاداری به برند برای مشتریان آسانتر میشود. وقتی مشتریان همان ارزشها و پیام اصلی را در تمام پلتفرمها مشاهده میکنند، ارتباط عمیقتری با برند برقرار میکنند. IMC به تقویت پیوند بین برند و مصرفکننده کمک میکند.
6) ناوبری در دنیای دیجیتال
در دنیای امروز، مصرفکنندگان بهراحتی در فضای دیجیتال میچرخند؛ از گشتوگذار در شبکههای اجتماعی و ورود به سایتهای تجارت الکترونیک گرفته تا چککردن ایمیلها. ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی تضمین میکند که پیام برند شما در این شلوغی دیجیتال گم نمیشود. با ارائۀ یک صدای برند ثابت در طیف وسیعی از کانالهای آنلاین، نهتنها رؤیتپذیری برند خود را افزایش میدهید، بلکه مطمئن میشوید که کاربران دیجیتال هنگام تعامل با برند شما احساس راحتی و آشنایی میکنند.
مشکلات و معایب ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی
اگرچه IMC مزایای قابل توجهی ارائه میدهد، اما چالشها و معایبی نیز دارد که باید در نظر گرفته شوند:
- پیچیدگی: ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی فرایندی پیچیده است که به هماهنگی و همکاری بین بخشهای مختلف یک سازمان نیاز دارد. این امر میتواند چالشبرانگیز باشد، بهویژه برای سازمانهای بزرگ که ساختارهای سازمانی پیچیدهای دارند.
- هزینۀ بالا: اجرای یک برنامۀ IMC مؤثر میتواند پرهزینه باشد. این هزینهها شامل استخدام متخصصان واجد شرایط، توسعه و اجرای کمپینهای بازاریابی چندرسانهای و اندازهگیری و ارزیابی نتایج میشود.
- اندازهگیری: اندازهگیری اثربخشی یک برنامۀ ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی دشوار است. این امر به دلیل ماهیت پیچیدۀ IMC و عوامل متعددی است که میتوانند بر نتایج کمپینهای بازاریابی تأثیر بگذارند.
- نیاز به هماهنگی بخشهای مختلف: اگر بخشهای مختلف یک سازمان بهطور مؤثر با یکدیگر همکاری نکنند، ممکن است هماهنگی لازم در پیامهای بازاریابی ایجاد نشود. این مسئله میتواند به سردرگمی و بیاعتمادی در بین مشتریان منجر شود.
- کاهش خلاقیت: در برخی موارد، بازاریابان، کپیرایترها و طراحان ممکن است از ارائۀ ایدههای خلاقانه خودداری کنند، زیرا از ناهماهنگی با سایر تلاشهای بازاریابی میترسند. این وضعیت بهویژه برای سازمانهایی که روی نتایج و اندازهگیری تمرکز دارند، صادق است.
- وابستگی به فناوری: ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی بهطور فزایندهای به فناوری برای اجرای کمپینهای بازاریابی چندرسانهای متکی است. این موضوع میتواند سازمانهایی را که زیرساختهای فناوری مناسبی ندارند، در معرض خطر قرار دهد.
- چالشهای فرهنگی: ایجاد فرهنگی سازمانی که از IMC پشتیبانی کند، میتواند چالشبرانگیز باشد. این چالش بهویژه در سازمانهایی که سابقۀ همکاری بین بخشهای مختلف را ندارند، رایجتر است.
- تمرکز بر برندسازی: برخی متخصصان معتقدند که IMC میتواند بیش از حد بر برندسازی و پیامهای بازاریابی متمرکز شود، بهجای اینکه نیازها و خواستههای واقعی مشتریان را در نظر بگیرد.
با وجود این چالشها، ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی ابزاری ارزشمند برای سازمانها و کسبوکارهایی است که به دنبال بهبود نتایج بازاریابی خود هستند. با برنامهریزی، اجرا و اندازهگیری دقیق، میتوانید بر چالشهای IMC غلبه کنید و از مزایای آن بهرهمند شوند.
۵ عنصر کلیدی یا ابزارهای ارتباطات بازاریابی یکپارچه
Integrated Marketing Communications رویکردی جامع ارائه میدهد که عناصر مختلف را برای انتقال پیام ثابت برند بهطور یکپارچه ترکیب میکند. بیایید به ۵ عنصر اصلی IMC بپردازیم و اهمیت آنها را درک کنیم.
1) تبلیغات و ترویج
صدای برند شما که از طریق کانالهای مختلف رسانهای مانند چاپ، تلویزیون و دیجیتال پخش میشود، رسانۀ اصلی ارتباط با مخاطبان است. تبلیغات نقشی اساسی در افزایش آگاهی از برند ایفا میکند و پیام کلیدی برند را به مخاطبان میرساند. از طرفی، ترویج شامل پیشنهادهای ویژه، تخفیفها، مسابقات و سایر مشوقها، بهعنوان کاتالیزوری عمل میکند که علاقه و تعامل مخاطبان را تحریک میکند. همافزایی بین تبلیغات و ترویج، پیام برند را بهطور مؤثرتری به مخاطبان هدف میرساند و آنها را به اقدام ترغیب میکند.
مثال:
فرض کنید یک برند پوشاک جدید میخواهد آگاهی از برند خود را افزایش دهد و به فروش بیشتری برسد. این برند میتواند از یک کمپین تبلیغاتی تلویزیونی برای معرفی برند خود به مخاطبان جدید استفاده کند. سپس، از ترویج بهصورت ارائۀ تخفیف در اولین خرید برای تشویق مخاطبان به امتحانکردن محصولات خود، بهره ببرد.
2) فروش شخصی
نقش نقاط تماس انسانی در بازاریابی را نمیتوان دستکم گرفت. فروش شخصی، روی این بُعد دست میگذارد و شامل تعامل مستقیم با مشتریان بالقوه یا مصرفکنندگان است. در این تعامل شخصیسازیشده، نیازها و ترجیحات مشتریان بهطور دقیق بررسی و پیامهای سفارشی به آنها داده میشود. این امر میتواند به ارائۀ راهحلهای سفارشی و درنتیجه تقویت وفاداری به برند منجر شود.
مثال:
یک شرکت نرمافزاری ممکن است از تیم فروش اختصاصی برای تماس با مشتریان بالقوه و ارائۀ دموهای شخصی از نرمافزار خود استفاده کند. این کار به شرکت اجازه میدهد تا نیازهای خاص هر مشتری را درک کند و راهحلی متناسب با نیازهای آنها ارائه دهد.
3) روابط عمومی (PR)
روابط عمومی، فراتر از مدیریت شهرت یک برند است. تلاشهای PR بر شکلدهی برداشت عمومی از برند متمرکز است که با ایجاد روابط مثبت با ذینفعان و رسانهها ازجمله روزنامهنگاران، اینفلوئنسرها و رهبران فکری انجام میشود. PR میتواند به برند در کسب اعتماد و اعتبار و ایجاد تصویری مثبت در ذهن مخاطبان کمک کند.
مثال:
یک شرکت تولیدکنندۀ مواد غذایی میتواند از PR برای برجستهکردن اقدامات پایدار خود یا حمایت از یک برنامۀ خیریه استفاده کند. این کار به ایجاد یک تصویر مثبت از برند در میان مصرفکنندگان و تقویت وفاداری به برند کمک میکند.
4) بازاریابی مستقیم
بازاریابی مستقیم روی بخشهای خاصی از مخاطبان تمرکز میکند. با استفاده از ابزارهایی مانند ایمیل یا تبلیغات آنلاین هدفمند، برندها میتوانند بهطور مستقیم و شخصی با مخاطبان خود ارتباط بگیرند و پیامهای بازاریابی خود را بهطور دقیقتری هدفگیری کنند. این رویکرد، ارتباط پیام با مشتری را بیشتر میکند و دادههای ارزشمندی دربارۀ ترجیحات و رفتار مشتری ارائه میدهد.
مثال:
یک فروشگاه آنلاین پوشاک ممکن است از بازاریابی ایمیلی برای ارسال تخفیفهای شخصیسازیشده به مشتریان خود استفاده کند. این کار به افزایش احتمال خرید مجدد توسط مشتریان منجر میشود.
5) ترویج فروش
ترویج فروش با ارائۀ پیشنهادهای جذاب، تخفیفهای وسوسهانگیز و فروش محدود از نظر زمانی، انگیزهای فوری برای مشتریان ایجاد میکند. این استراتژیها اگرچه کوتاهمدتاند، میتوانند حجم فروش را بهطور قابل توجهی افزایش دهند و بازخورد سریع بازار را در پی داشته باشند. ترویج فروش، همان انگیزهای است که مصرفکنندگان اغلب برای تصمیمگیری نهایی خرید به آن نیاز دارند.
مثال:
یک فروشگاه لوازم الکترونیکی ممکن است از ترویج فروش برای خلاصشدن از شر موجودی انبار خود یا جذب مشتریان جدید استفاده کند. این تصمیم میتواند شامل ارائۀ تخفیفهای ویژه برای محصولات منتخب یا برگزاری مسابقات و قرعهکشی باشد.
درمجموع، این ۵ عنصر پایه و اساس IMC را تشکیل میدهند و اگر بهصورت هماهنگ اجرا شوند، تضمین میکنند که پیامرسانی یک برند ثابت و تأثیرگذار و با مخاطب هدف خود همخوان است.
استراتژیهای پیادهسازی ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی
اگر میخواهید یک برنامۀ ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی تدوین کنید که بهترین ویژگیهای برند شما را برجسته کند، ۷ گام کلیدی زیر را باید طی کنید:
1) مخاطب خود را بشناسید
قبل از شروع به توسعۀ برنامۀ ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی خود، باید وقت بگذارید تا مخاطب خود را بشناسید. ویژگیهای جمعیتشناختی مانند میزان تحصیلات، درآمد، سن، جنسیت و موقعیت جغرافیایی را در نظر بگیرید. ویژگیهای روانشناختی و رفتاری مانند ارزشها، سرگرمیها و علایق را نیز فراموش نکنید.
ایجاد یک پروفایل مشتری که بهطور خاص برای مشتری ایدئال تنظیم شده باشد، به شما کمک میکند تصمیمات بهتری دربارۀ کمپین بازاریابی خود بگیرید. گاهی ممکن است برای یک کمپین چندین پروفایل مشتری داشته باشید. در این صورت، تقسیمبندی مخاطبان بسیار مهم است تا بتوانید پیام خود را برای هر گروه تنظیم کنید.
برای مثال، اگر در حال بازاریابی یک خط جدید از محصولات پاککنندۀ سازگار با محیطزیست هستید، ممکن است یک پروفایل مشتری داشته باشید که به صرفهجویی در پول علاقهمند است و دیگری به نجات کرۀ زمین.
تطبیق پیام خود با هر گروه به شما کمک میکند تا یک برنامۀ IMC ایجاد کنید که بهترین ویژگیهای برند شما را برای هر مخاطب برجسته میکند.
2) اهداف و مقاصد خود را تعیین کنید
کار بعدی که باید انجام دهید، تعیین اهداف و مقاصد است. دلایل زیادی برای راهاندازی یک IMC وجود دارد که شامل موارد زیر است:
- راهاندازی یک محصول یا خدمات جدید؛
- بازسازی برند (ریبرندینگ)؛
- عرضۀ یک محصول به بازار جدید؛
- تبلیغ یک پیام یا ابتکار فروش جدید؛
- بهبود شهرت برند.
اهداف شما هرچه باشند، مطمئن شوید که SMART هستند؛ یعنی مشخص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و مبتنی بر زمان.
سعی کنید اندازهگیری اهداف خود را بهصورت کمی انجام دهید. برای مثال، اگر یکی از اهداف شما افزایش آگاهی از برند است، میتوانید این کار را با ردیابی تعداد دفعاتی که برند شما بهصورت آنلاین ذکر میشود، اندازهگیری کنید. یا اگر به دنبال بهبود رضایت مشتری هستید، میتوانید پس از خرید، از مشتریان خود نظرسنجی کنید.
3) تعیین بودجۀ ارتباطات بازاریابی یکپارچه یا IMC
باید واقعبین باشیم. شاید شما در موقعیتی نباشید که در اولین کمپین ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی خود، یک بیلبورد عظیم در بهترین نقطۀ شهر اجاره کنید یا بهترین اینفلوئنسرها را به کار بگیرید. اما این بدان معنا نیست که نمیتوانید پیامی قوی و جذاب ایجاد کنید. نکتۀ اصلی، تعیین بودجۀ واقعبینانه و سپس تخصیص منابع خود براساس آن است.
اگر بودجۀ محدودی دارید، روی تولید محتوای باکیفیت تمرکز کنید که بتوان آن را در چندین کانال توزیع کرد. اگر بودجهتان بیشتر است، به دنبال اینفلوئنسر مارکتینگ و سایر فرصتهای تبلیغات پولی باشید. در هر صورت، مطمئن شوید که یک برنامۀ واضح برای نحوۀ خرجکردن پول خود و محدودیتهایتان دارید.
4) انتخاب و توسعۀ پیشنهاد فروش منحصربهفرد (USP)
یکی از مهمترین بخشهای یک برنامۀ ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی، درک چیزی است که برند شما را منحصربهفرد میکند. چه چیزی ارائه میدهید که هیچکس دیگری ارائه نمیدهد؟ چه کاری را میتوانید بهتر از دیگران انجام دهید؟
پاسخدادن به این پرسشها به شما کمک میکند تا یک پیشنهاد فروش منحصربهفرد (USP) قوی ایجاد کنید که جزء اصلی استراتژی ارتباطی شما خواهد بود.
پس از پیداکردن USP خود، مطمئن شوید که تمام اقلام بازاریابیتان در مرکز توجه قرار دارد. USP همان رشتهای است که کانالهای ارتباطی مختلف شما را به هم وصل میکند و یک پیام ثابت به مخاطب هدفتان ارائه میدهد. مطمئن شوید که این پیام در تبلیغات، پستهای شبکههای اجتماعی، محتوای سایت و همۀ اقلام بازاریابی دیگرتان بهوضوح بیان شود. USP شما پایه و اساس استراتژی ارتباطات یکپارچه بازاریابیتان خواهد بود، بنابراین وقت بگذارید و آن را با دقت توسعه دهید.
5) انتخاب کانالهای ارتباطی
حالا وقت آن است کانالهایی را که برای دسترسی به مخاطب هدف خود استفاده خواهید کرد، تعیین کنید. این کانالها برای هر کسبوکاری متفاوت خواهد بود، اما برخی از گزینههای رایج عبارتاند از:
- بازاریابی ایمیلی؛
- پلتفرمهای شبکههای اجتماعی (توییتر (ایکس)، اینستاگرام، لینکدین، فیسبوک)؛
- تبلیغات (دیجیتال و سنتی)؛
- بازاریابی محتوایی (پستهای بلاگ، اینفوگرافیکها، کتابهای الکترونیکی)؛
- رویدادها و نمایشگاههای تجاری؛
- روابط عمومی و رسانهها.
کانالهایی که استفاده میکنید، معمولاً به اهداف شما بستگی دارد. برای مثال، اگر میخواهید حراج آخر هفتۀ خود را تبلیغ کنید، بازاریابی محتوایی قطعاً رسانۀ مناسبی نیست.
پس از انتخاب کانالهای اصلی، باید تاکتیکهای خاص مورد استفاده در هر پلتفرم را نیز تعیین کنید. برای مثال، اگر از اینستاگرام برای دسترسی به مخاطب هدف خود استفاده میکنید، آیا عمدتاً به پستهای ارگانیک یا تبلیغات پولی متکی خواهید بود؟ اگر از بازاریابی ایمیلی استفاده میکنید، چه نوع محتوایی را در خبرنامههای خود قرار خواهید داد؟ پاسخ به این نوع پرسشها به شما کمک میکند تا یک استراتژی IMC جامعتر و مؤثرتر ایجاد کنید.
6) ایجاد داراییهای خود
اکنون زمان ایجاد داراییها برای کمپین ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی شما فرا رسیده است. شاید مهمترین نکته هنگام راهاندازی یک کمپین IMC این باشد که مطمئن شوید داراییهایی ایجاد میکنید که میتوانید از آنها در کانالهای مختلف استفاده کنید.
بااینحال، این بدان معنا نیست که داراییها باید در همۀ کانالها دقیقاً یکسان باشند. هرچند صدای برند شما باید در همۀ کانالها ثابت باشد، اما نحوۀ ارتباط واقعی شما با مخاطبان، بسته به پلتفرمی که استفاده میکنید متفاوت خواهد بود.
برای مثال، پیامی که در یک تبلیغ اینستاگرام استفاده میکنید با پیامی که در یک خبرنامۀ ایمیلی استفاده میکنید میتواند متفاوت باشد. لحن شما نیز بسته به اینکه سعی در ایجاد آگاهی، جذب مشتری بالقوه یا افزایش فروش دارید میتواند تغییر کند.
7) پایش و بهینهسازی
پس از راهاندازی کمپین ارتباطات بازاریابی یکپارچه، پیگیری پیشرفت و بهینهسازی در طول مسیر بسیار مهم است. تحلیل دادهها در درک عملکردها و نقاط ضعف، نقشی کلیدی دارد. حتماً اهداف و شاخصهای کلیدی عملکرد (KPIs) کمپین خود را زیر نظر داشته باشید و در صورت لزوم آنها را دوباره تنظیم کنید. اگر نتایج دلخواه را مشاهده نمیکنید، از تغییر رویکرد نترسید.
برای مثال، فرض کنید بخشی از برنامۀ ارتباطات بازاریابی یکپارچۀ خود را به یک کمپین بازاریابی ایمیلی اختصاص دادهاید. ممکن است بخواهید معیارهایی مانند نرخ بازشدن ایمیل، نرخ کلیک و نرخ لغو اشتراک را پیگیری کنید. اگر نرخ بازشدن یا کلیک پایین است، میتوانید موضوع یا محتوای ایمیل خود را تغییر دهید. یا اگر نرخ لغو اشتراک بالاتر از حد متوسط است، ممکن است نشاندهندۀ ارتباط برقرار نکردن محتوای شما با مخاطبان باشد.
مهم است که بهطور مداوم عملکرد کمپینهای خود را پایش و اندازهگیری کنید تا بتوانید برای اطمینان از موفقیت، تنظیمات لازم را انجام دهید. با انجام این کار، یک برنامۀ ارتباطات بازاریابی یکپارچه خواهید داشت که بهترین ویژگیهای برند شما را برجسته میکند.
سخن آخر
ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی (IMC) نشاندهندۀ نوعی تحول پارادایمی در بازاریابی مدرن است که رویکردی جامع برای تعامل با مصرفکنندگان ارائه میدهد.
با همگامسازی تبلیغات، روابط عمومی، بازاریابی مستقیم، شبکههای اجتماعی و سایر فعالیتهای بازاریابی، IMC روابط کسبوکار با مشتریان را تقویت میکند، فروش و درآمد را افزایش میدهد، مزیت رقابتی را ارتقا میبخشد، با تغییرات بازار سازگار میشود و از کانالهای متعدد برای دستیابی به مخاطب هدف استفاده میکند. در دنیای کنونی، پذیرش IMC نهتنها یک گزینه، بلکه ضرورتی برای شکوفایی در بازار رقابتی امروز است.
منابع
سؤالات متداول
ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی (IMC) چیست؟
ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی (IMC) نوعی رویکرد بازاریابی استراتژیک است که کانالها و ابزارهای ارتباطی مختلف را برای ارائۀ یک پیام برند منسجم و جذاب به مخاطبان هدف، ترکیب میکند. یعنی اطمینان حاصل میکند که تبلیغات، روابط عمومی، بازاریابی مستقیم، شبکههای اجتماعی و سایر فعالیتهای تبلیغاتی بهطور منسجم با هم کار میکنند تا ارزشهای اصلی برند را تقویت کنند.
ارتباطات یکپارچۀ بازاریابی چه مزایایی برای کسبوکارها دارد؟
IMC مزایای زیادی برای کسبوکارها دارد؛ ازجمله ایجاد روابط قویتر با مشتریان، افزایش فروش و درآمد، افزایش مزیت رقابتی، سازگاری با تغییرات بازار و استفاده از کانالهای متعدد برای دستیابی به مخاطبان گستردهتر.
5 عنصر کلیدی IMC کداماند؟
5 عنصر کلیدی IMC عبارتاند از: تبلیغات و ترویج، فروش شخصی، روابط عمومی، بازاریابی مستقیم و ترویج فروش. همۀ این عناصر به استراتژی بازاریابی جامع و کامل کمک میکنند.
آیا برنامههای IMC به افزایش بازدۀ سرمایهگذاری کمک میکنند؟
قطعاً؛ برنامههای IMC با افزایش آگاهی از برند و ارائۀ پیامی ثابت و یکپارچه از طریق کانالهای مختلف، به افزایش بازدۀ سرمایهگذاری کمک میکنند.