راهنمای کامل بازاریابی محتوایی طنزآمیز + 14 نمونۀ واقعی

چگونه مخاطب را بخندانیم و در ذهن او ماندگار شویم؟

تا به حال به قدرت یک خنده از ته دل فکر کرده‌اید؟ خنده‌ای که نه تنها حالتان را خوب می‌کند، بلکه دیوارهای دفاعی شما را فرو می‌ریزد و باعث می‌شود با کسی که شما را خندانده، احساس نزدیکی کنید. حالا تصور کنید آن شخص، یک برند باشد. در دنیای اشباع‌شده از تبلیغات، جایی که مصرف‌کنندگان در برابر پیام‌های بازاریابی سنتی زره‌پوش شده‌اند، طنز مانند یک شاه‌کلید عمل می‌کند. کلیدی که می‌تواند قفل توجه، اعتماد و در نهایت، وفاداری مخاطب را باز کند.

اما استفاده از طنز در بازاریابی محتوایی، راه رفتن روی لبۀ تیغ است. یک شوخی هوشمندانه می‌تواند برند شما را در قلب‌ها بنشاند و یک شوخی نابه‌جا، می‌تواند بزرگترین بحران روابط عمومی را برایتان رقم بزند. پس چگونه می‌توان از این ابزار قدرتمند به درستی استفاده کرد و چیزی فراتر از یک خنده زودگذر به دست آورد؟

در این مطلب جامع از بلاگ صباویژن، ما به اعماق استراتژی‌های بازاریابی محتوایی طنزآمیز سفر می‌کنیم. با تحلیل ۱۸ کمپین موفق از برندهای بزرگ و کوچک، از B2C گرفته تا B2B، یاد می‌گیریم که چگونه می‌توان با شوخ‌طبعی، مخاطبانی درگیر و فعال ساخت. این مطلب صرفاً فقط برای خندیدن نیست، بلکه برای الهام‌گرفتن و متحول‌کردن رویکرد بازاریابی محتوایی شماست.

فهرست مطالب

یک جوک برای شروع کار: چرا بازاریاب محتوا را به کافه راه ندادند؟

یک بازاریاب محتوا وارد کافه‌ای می‌شود.

متصدی کافه با جدیت می‌گوید: «متأسفم، نمی‌توانم به شما سرویس بدهم.»

بازاریاب محتوا با تعجب می‌پرسد: «چرا؟»

متصدی کافه پاسخ می‌دهد: «چون تب‌های باز (Open tabs) زیادی دارید.»

بسیار خب، شاید این جوک که توسط هوش مصنوعی ساخته شده است، بیشتر لبخندی کج بر لب بیاورد تا قهقهه. اما نکتۀ اصلی اینجاست که طنز، حتی در ساده‌ترین شکلش، توجه را جلب می‌کند. وقتی طنز به درستی و با استراتژی اجرا شود، به سلاحی قدرتمند برای جذب و میخکوب‌کردن مخاطبان تبدیل می‌شود.

چرا بازاریابی محتوایی طنزآمیز در سال ۲۰۲۵ کلید موفقیت برندها است؟

قبل از بررسی مثال‌ها، اجازه بدهید به این موضوع بپردازیم که چرا بازاریابی محتوایی طنزآمیز انقدر حیاتی است. طبق مطالعات انجام شده، طنز احساسات مثبت را ۲۵ درصد افزایش می‌دهد، استرس را کاهش می‌دهد و روابط برند با مصرف‌کننده را تقویت می‌کند. در عصر هوش مصنوعی و میم‌ها، جایی که ۷۴ درصد برندهای شناخته‌شده با تبلیغات طنزآمیز مرتبط هستند، بازاریابی محتوایی طنزآمیز کمک می‌کند از میان محتوای خشک و تبلیغاتی بدرخشید.

گزارش Content Marketing Institute در ۲۰۲۵ نشان می‌دهد ۷۵ درصد بازاریابان B2B و B2C از طنز در استراتژی‌های‌شان استفاده می‌کنند، چون نرخ اشتراک‌گذاری محتوای خنده‌دار ۱۵ برابر بیشتر است. اما حواستان باشد، طنز باید اصیل باشد. جوک‌های کلیشه‌ای کار نمی‌کنند؛ چیزی کار می‌کند که با صدای برند و دردهای مخاطب هم‌خوانی داشته باشد، مثل مسخره کردن ترس‌های روزمره.

مثال‌های الهام‌بخش از بازاریابی محتوایی طنزآمیز

در حوزه‌های B2Cو B2B، بازاریابی محتوایی طنزآمیز اغلب با ویدئوهای کوتاه و میم‌ها کار می‌کند. این برندها نشان دادند چطور یک محصول معمولی را به پدیدۀ فرهنگی تبدیل کنند. به 14 مثالی که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌کنیم، توجه کنید.

۱) ماهیگیری با طعمه سوسیس رول؛ قدرت شخصیت‌پردازی و تکرار

اشلی بیکر (Ashley Baker)، از شرکت Coastline Marketing، به کمپین مرکز خرید فویل‌ساید (Foyleside) در بریتانیا اشاره می‌کند. این مرکز خرید به طور مداوم از شخصیتی به نام «کایل» در پست‌های اینستاگرام خود استفاده می‌کند. کایل، مردی با کت و شلوار، همیشه در موقعیت‌های عجیب و غریب و غیرمنتظره دیده می‌شود. در یکی از معروف‌ترین تصاویر، او در حال ماهیگیری از طبقۀ دوم مرکز خرید است، آن هم با یک سوسیس رول به عنوان طعمه! (تماشای ویدئو)

تحلیل: چرا این کمپین کار می‌کند؟ مغز انسان برای تشخیص الگوها و چهره‌ها برنامه‌ریزی شده است. با استفادۀ مداوم از «کایل»، فویل‌ساید یک «برند طنز» برای خود ساخته است. مخاطبان با دیدن او فوراً متوجه می‌شوند که قرار است با محتوایی سرگرم‌کننده روبه‌رو شوند. این تکرار، یک انتظار لذت‌بخش ایجاد می‌کند و باعث می‌شود دنبال‌کنندگان برای دیدن ماجرای بعدی کایل، صفحه را مشتاقانه دنبال کنند.

نکتۀ کلیدی: یک شخصیت یا یک قالب طنز ثابت برای خود خلق کنید. این کار به مخاطب کمک می‌کند تا فوراً شما را به عنوان منبع خنده و سرگرمی بشناسد و منتظر محتوای بعدی شما بماند. ثبات در طنز، برند شما را به‌یادماندنی می‌کند.

۲) ژست مدل‌های فشن را بگیرید؛ شکستن کلیشه‌های روزمره

باغ‌وحش هتیزبرگ (Hattiesburg Zoo) می‌توانست به نمایش حیوانات بامزه و ترسناک اکتفا کند. اما آن‌ها پا را فراتر گذاشتند. این باغ‌وحش با انتشار تصاویری از نگهبانان خود در حالی که ژست‌های مدل‌های فشن را در کنار حیوانات تقلید می‌کنند، به فید اینستاگرام خود جان تازه‌ای بخشید (تماشای ویدئو).

تحلیل: جذابیت این ایده در «تقابل غیرمنتظره» نهفته است. ما انتظار داریم نگهبانان باغ‌وحش را در حال انجام کارهای جدی و روزمره ببینیم، نه در حال ژست گرفتن مانند مدل‌ها. این شکستن الگوهای ذهنی، یک شوک کوچک و خوشایند به مغز وارد می‌کند که نتیجه‌اش خنده است. این کار همچنین جنبۀ انسانی و شوخ‌طبع کارکنان را به نمایش می‌گذارد و برند باغ‌وحش را دوست‌داشتنی‌تر می‌کند.

نکتۀ کلیدی: روزمرگی را به امری خارق‌العاده تبدیل کنید. افراد را در موقعیت‌های آشنا قرار دهید و از آن‌ها بخواهید کاری کاملاً غیرمنتظره انجام دهند. یا برعکس، آن‌ها را در مکانی عجیب قرار دهید تا کار همیشگی خود را انجام دهند. این تضاد، خوراک طنز است.

۳) یک داستان دنباله‌دار را پیش ببرید

باک-ایز (Buc-ee’s)، فروشگاه زنجیره‌ای رفاهی در آمریکا، خود را به عنوان یک «مقصد» سرگرم‌کننده معرفی می‌کند. بیلبوردهای آن‌ها در بزرگراه‌ها پر از اصطلاحات محبوب نسل زد است. اما نکتۀ جالب، ویدئویی است که یک طرفدار از تمام این بیلبوردها در مسیر دالاس به آستین ساخته و با تعجب پرسیده: «چه کسی یک نسل زدی را مسئول بازاریابی چاپی باک-ایز کرده است؟» (تماشای ویدئو).

تحلیل: این کمپین از تکنیک داستان‌سرایی سریالی (Serialized Storytelling) استفاده می‌کند. هر بیلبورد مانند یک قسمت از یک سریال کوتاه است و رانندگان را کنجکاو می‌کند تا بیلبورد بعدی را ببینند. این کار یک سفر جاده‌ای خسته‌کننده را به یک بازی سرگرم‌کننده تبدیل می‌کند. موفقیت بزرگتر زمانی است که طنز شما آنقدر قوی باشد که مخاطبان خودشان دست به تولید محتوا (UGC) بزنند و پیام شما را به رایگان منتشر کنند. این یعنی شما به جای بازاریابی، یک جنبش فرهنگی کوچک خلق کرده‌اید.

نکتۀ کلیدی: محتوای سریالی می‌تواند در هر قالبی، از بیلبورد گرفته تا استوری اینستاگرام، موفق باشد. با ایجاد یک داستان دنباله‌دار، مخاطب را تشنۀ قسمت بعدی نگه دارید و آن‌ها را به مبلغان برند خود تبدیل کنید.

۴) قیافۀ جدی خود را حفظ کنید؛ جادوی طنز بی‌روح

مجلۀ آوت‌لندر (Outlander Magazine) یک کمپین اینفلوئنسری از برند نورث فیس (The North Face) را به اشتراک می‌گذارد. در این کمپین، به جای نمایش صحنه‌های هیجان‌انگیز و پرآدرنالین، اینفلوئنسرها با چهره‌ای کاملاً جدی و بی‌روح (Deadpan Humor)، کلیشه‌های کمپین‌های اینفلوئنسری را به سخره می‌گیرند و در نهایت با بی‌تفاوتی می‌گویند: «بروید یک نورث فیس بخرید.» (تماشای ویدئو).

تحلیل: طنز بی‌روح با انتظارات مخاطب بازی می‌کند. در دنیایی که همه سعی دارند با هیجان و انرژی بالا محصول خود را بفروشند، یک رویکرد کاملاً بی‌تفاوت و جدی، به شدت جلب توجه می‌کند. این نوع طنز، هوشمندانه تلقی می‌شود و به مخاطب این حس را می‌دهد که او هم بخشی از یک شوخی خودمانی است. این کمپین نه تنها نورث فیس را فروخت، بلکه کل صنعت بازاریابی اینفلوئنسری را به شکلی هوشمندانه نقد کرد.

نکتۀ کلیدی: گاهی جدی بودن، خنده‌دارترین کار ممکن رویکرد بازاریابی محتوایی طنزآمیز است. اجرای تحت‌اللفظی و بی‌روح یک ایده می‌تواند لبخندهای هوشمندانه‌ای به لب‌ها بیاورد و شما را در رسانه‌ها مطرح کند.

۵) سنگ خودتان را پیدا کنید؛ قدرت تعهد به یک ایدۀ عجیب

روث کارتر (Ruth Carter)، از یک کمپین بی‌نظیر توسط فروشگاه دست‌دوم فروشی Shirtzenpantz در پورتلند می‌گوید. آن‌ها یک پروژۀ ساده اما عجیب را شروع کرده‌اند: لگد زدن روزانه به یک سنگ به نام «کرایستوسفر» تا زمانی که کاملاً گرد و کروی شود. آن‌ها این سفر طولانی را روز به روز در اینستاگرام مستند کردند (تماشای ویدئو).

تحلیل: این ایده درخشان است چون هیچ ربط مستقیمی به فروش لباس دست دوم ندارد! اما دقیقاً به همین دلیل کار می‌کند؛ چون یک داستان انسانی دربارۀ صبر، استقامت و یک هدف پوچ و دوست‌داشتنی است. مردم برای دیدن پیشرفت سنگ بازمی‌گردند، نه برای خرید لباس، اما در این فرایند، با برند ارتباطی عمیق و عاطفی برقرار می‌کنند. این کمپین نشان می‌دهد که بازاریابی محتوایی همیشه نباید دربارۀ محصول شما باشد؛ گاهی باید دربارۀ یک داستان جذاب باشد. نتیجۀ این کمپین چه شد؟ بیش از ۲۳۸ هزار دنبال‌کننده برای یک مغازۀ محلی ایجاد شد.

نکتۀ کلیدی: یک فعالیت غیرمعمول، طولانی و عجیب پیدا کنید و به آن متعهد بمانید. اگر داستان شما به اندازۀ کافی جذاب باشد، مردم هر روز برای دنبال کردن آن بازخواهند گشت و در این مسیر، به مشتریان وفادار شما تبدیل خواهند شد.

۶) با یک اسم بازی کنید؛ شخصیت‌بخشی به پیام برند

تیفانی گرینستد (Tiffany Grinstead) از شرکت بیمۀ Nationwide می‌گوید که طنز ابزاری قدرتمند برای انتقال پیام‌های پیچیده است. در یکی از تبلیغاتشان، آن‌ها از پیتون منینگ (ستارۀ فوتبال) و سِی‌کوان بارکلی (بازیکن دیگر) استفاده می‌کنند. پیام اصلی کمپین این است که Nationwide «خیلی بیشتر از یک شرکت بیمه» است. در تبلیغ، سِی‌کوان بارکلی نیز اصرار دارد که می‌خواهد به عنوان «سِی‌کالم (آرام بمان) بارکلی» شناخته شود و چیزی فراتر از یک بازیکن فوتبال باشد (تماشای ویدئو).

تحلیل: این تبلیغ به جای بیان مستقیم یک شعار خسته‌کننده، آن را در قالب یک داستان کوتاه و طنزآمیز شخصیت‌پردازی می‌کند. با ایجاد یک سناریوی موازی و خنده‌دار برای یک چهرۀ مشهور، مفهوم «فراتر بودن» را به شکلی ملموس و به‌یادماندنی به مخاطب منتقل می‌کند. استفاده از بازی کلامی (Saquon/Stay Calm) نیز لایه‌ای دیگر از هوشمندی را به طنز اضافه می‌کند.

نکتۀ کلیدی: پیام اصلی برند یا کمپین خود را به یک شخصیت یا یک داستان طنزآمیز تبدیل کنید. این کار باعث می‌شود پیام شما از یک ادعای بازاریابی به یک خاطرۀ سرگرم‌کننده تبدیل شود.

۷) مسکات مرده را زنده کنید؛ ریسک‌پذیری و ایجاد گفتگوی عمومی

تیفانی گرینستد همچنین کمپین اپلیکیشن آموزش زبان دولینگو (Duolingo) را تحسین می‌کند. آن‌ها به طور ناگهانی آیکون اپلیکیشن خود را به تصویری از (مسکات) جغد معروفشان «دوئو» در حالی که مرده بود (با زبان بیرون و چشم‌های ضربدری) تغییر دادند. این اقدام جسورانه، یک توفان توییتری و یک کمپین وایرال را به راه انداخت که در نهایت با بازگشت پیروزمندانه و زنده‌شدن دوئو به اوج خود رسید (کمپین دولینگو).

تحلیل: این کمپین یک نمونۀ استادانه از بازاریابی ویروسی (Viral Marketing) و روابط عمومی است. با «کشتن» عزیزترین دارایی برندشان، آن‌ها یک شوک بزرگ به جامعۀ کاربران خود وارد کردند و همه را به صحبت دربارۀ خود وادار نمودند. این کار نیازمند هماهنگی بی‌نقص بین تیم‌های محصول، بازاریابی و رسانه بود. آن‌ها با یک حرکت جسورانه، بزرگترین موج رسانه‌ای رایگان (Earned media) را در تاریخ شرکت خود ایجاد کردند.

نکتG کلیدی: از ریسک‌کردن نترسید. گاهی یک حرکت جسورانه و غیرمنتظره می‌تواند بیشتر از صدها کمپین تبلیغاتی پرهزینه سروصدا کند. با تیم‌های دیگر سازمان (روابط عمومی، محصول، خدمات مشتری) همکاری نزدیک داشته باشید تا تأثیر کمپین خود را به حداکثر برسانید.

8) مخاطب خود را در شوخی شریک کنید

ای. لی جاج (A. Lee Judge) از کمپین «بدون مزخرفات» توسط جوایز تبلیغاتی فستیوال‌های نیویورک می‌گوید. در ویدئوی این کمپین، نمایندگان سازمان کیسه‌هایی پر از کود (که به شکل کنایه‌آمیزی نماد مزخرفات بازاریابی است) با برچسب‌هایی مانند «۲۳۸٪ احساسات مثبت» را به کشاورزان تحویل می‌دهند. کشاورزان از این کود عالی تشکر می‌کنند. ویدئو با این پیام تمام می‌شود: «هیئت داوران ما فکر می‌کند استفادۀ بهتری برای مزخرفات شما وجود دارد. ثبت‌نام باز است. مزخرفات مجاز نیست.»

تحلیل: این کمپین به طور مستقیم خود بازاریابان (مخاطبان هدف جوایز) را هدف قرار می‌دهد و با آن‌ها شوخی می‌کند. وقتی مخاطب خودش یا صنعتش را در مرکز شوخی ببیند، یک ارتباط قوی و خودی با برند برقرار می‌کند. این حس که «آن‌ها ما را درک می‌کنند» بسیار قدرتمند است و احتمال اینکه مخاطبان این محتوا را با همکاران خود به اشتراک بگذارند، بسیار بالا می‌برد.

نکتۀ کلیدی: با مخاطب خود شوخی کنید، نه علیه او. وقتی مخاطبان خودشان را به‌عنوان بخشی از شوخی ببینند، نه‌تنها ناراحت نمی‌شوند، بلکه به احتمال زیاد آن را به اشتراک گذاشته و تحسینش می‌کنند.

9) از زبانی غافلگیرکننده استفاده کنید؛ شکستن انتظارات کلامی

عبدل رستگار (Abdul Rastagar) در یک پست لینکدین نقل‌قولی از یک مشتری را به اشتراک گذاشت: «از یک مشتری سابق یک نقل‌قول برای توصیه خواستم و او پاسخ داد: ‘سیرونا مارکتینگ در زمینۀ بازاریابی برای شرکت‌های علوم زیستی مثل ما فوق‌العاده‌ است.’» استفاده از کلمه‌ای عامیانه و تند (Shit) در یک محیط حرفه‌ای مانند لینکدین و در یک توصیۀ رسمی، کاملاً غیرمنتظره و در نتیجه، خنده‌دار است.

تحلیل: مغز ما به شنیدن کلمات و عبارات خاصی در هر موقعیت عادت کرده است. استفاده از یک کلمه یا عبارت کاملاً خارج از چارچوب در یک بستر رسمی، این الگو را می‌شکند و توجه را به خود جلب می‌کند. این کار نشان‌دهندۀ اصالت و شفافیت است و نقل‌قول را از یک متن خشک و رسمی به یک تأییدیه پرشور و واقعی تبدیل می‌کند.

نکتۀ کلیدی: گاهی شکستن قوانین زبانی و استفاده از کلمات غیرمنتظره (البته با احتیاط و شناخت مخاطب) می‌تواند محتوای شما را از بقیه متمایز کند. همیشه یک برنامۀ واکنش برای بازخوردهای منفی احتمالی در برنامۀ بازاریابی محتوایی طنزآمیز خود داشته باشید.

10) انتظارها را بر هم بزنید و به سمت افراط بروید

مشاور بازاریابی، برایان پایپر (Brian Piper)، دو تبلیغ کلاسیک را یادآوری می‌کند. در تبلیغ باد لایت (Bud Light)، یک برنامۀ جمع‌آوری لباس در اداره زمانی رکورد می‌شکند که به ازای هر تکه لباس، یک نوشیدنی جایزه داده می‌شود. این موضوع کارمندان را ترغیب می‌کند تا تمام لباس‌هایشان را از تن در بیاورند. در تبلیغ دوریتوس (Doritos) برای سوپربول، این برند با همکاری Chat GPT و ویل فرل، یک ویدئوی تبلیغاتی تولید می‌کند (تماشای ویدئو).

تحلیل: هر دو تبلیغ یک موقعیت آشنا (جمع‌آوری کمک، ساخت تبلیغ) را انتخاب کرده و آن را به یک نقطۀ کاملاً اغراق‌آمیز و غیرمنطقی می‌رسانند. این تکنیک که به آن کمدی اغراق (Hyperbole Comedy) می‌گویند، بسیار مؤثر است زیرا با به تصویر کشیدن یک سناریوی «چه می‌شد اگر…»ی دیوانه‌وار، مخاطب را غافلگیر و سرگرم می‌کند.

نکتۀ کلیدی: یک ایده یا موقعیت آشنا برای مخاطب خود پیدا کنید و آن را تا حد ممکن به سمت افراط و اغراق ببرید. نتیجه اغلب یک محتوای کمدی به‌یادماندنی خواهد بود.

11) به محصول بی‌روح خود جان ببخشید

اندی رابینسون (Andi Robinson) به پدیدۀ برند موز چیکویتا (Chiquita) در تیک‌تاک اشاره می‌کند. آن‌ها چگونه توانستند یک محصول ساده و «غیرقابل توجه» مانند موز را به یک ستاره رسانه‌های اجتماعی تبدیل کرده‌اند؟ با خلق یک شخصیت به نام «مرد موزی» (Banana Man) و فرستادن او به رویدادهای واقعی مانند کامیک-کان، جایی که با مردم تعامل می‌کند.

تحلیل: این رویکرد یک نمونۀ درخشان از «انسانی‌سازی برند» (Brand Humanization) است. چیکویتا به جای صحبت دربارۀ فواید پتاسیم، به محصول خود یک شخصیت، یک بدن و یک صدای طنزآمیز بخشیده است. این کار محصول را از یک کالای بی‌جان به یک دوست سرگرم‌کننده تبدیل می‌کند. آن‌ها به جای دنبال کردن ترندها، خودشان به بخشی از ترند تبدیل شده‌اند.

نکتۀ کلیدی: به محصول خود شخصیت بدهید. اگر محصول شما ذاتاً هیجان‌انگیز نیست، یک مسکات یا یک شخصیت زنده برای آن خلق کنید و اجازه دهید در دنیای واقعی با مردم تعامل کند. این کار خنده‌های واقعی و ارتباطی عمیق ایجاد می‌کند.

12) بودجۀ کم را به دلیلی برای طنز تبدیل کنید

هایکه یانگ (Heike Young) از مایکروسافت، ویدئویی از شرکت Motion را مثال می‌زند. آن‌ها در این ویدئو با صراحت اعلام می‌کنند که بودجۀ کافی برای استخدام شان ایوانز (مجری معروف) یا لیونل مسی (فوتبالیست افسانه‌ای) را نداشته‌اند. در عوض، بدل‌های بسیار ناشی و خنده‌دار آن‌ها را استخدام کرده‌اند تا محتوایشان را بسازند (تماشای ویدئو).

تحلیل: این رویکرد بر پایۀ «شفافیت خودآگاهانه» (Self-aware Transparency) است. به جای پنهان کردن محدودیت‌ها، آن‌ها محدودیت (بودجه کم) را به نقطه قوت و منبع اصلی طنز تبدیل کرده‌اند. این کار برند را بسیار صادق، قابل اعتماد و دوست‌داشتنی نشان می‌دهد. مخاطبان با برندی که می‌تواند به خودش بخندد، راحت‌تر ارتباط برقرار می‌کنند.

نکتۀ کلیدی: از محدودیت‌های خود یک فرصت بسازید. اگر بودجۀ کمی دارید، آن را به بخشی از داستان طنزآمیز خود تبدیل کنید. این صداقت می‌تواند بسیار جذاب‌تر از یک تولید پرهزینه باشد.

13) با شوک و خنده شروع کنید

برند لباس ورزشی کلمبیا (Columbia) در کمپین «مهندسی شده برای هر شرایطی» خود، یک ویدئوی جسورانه و تکان‌دهنده منتشر کرد. ویدئو با تصویری آرام از زنی در مزرعه گل شروع می‌شود و ناگهان با نیش زدن یک مار، به صحنه‌هایی دیوانه‌وار، خشن و در عین حال خنده‌دار از تقابل با طبیعت وحشی کات می‌خورد. حضور یک هات‌داگ رقصان در میانۀ این هرج و مرج، طنز آمیزی محتوا را به اوج می‌رساند (تماشای ویدئو).

تحلیل: این کمپین از تکنیک «تغییر ناگهانی لحن» (Tonal Shift) استفاده می‌کند. با شروعی آرام و کلیشه‌ای و سپس شکستن ناگهانی آن با شوک و خشونت کنترل‌شده، توجه مخاطب را در ثانیه‌های اول جلب می‌کند. طنز در اینجا به عنوان یک «شیر اطمینان» عمل می‌کند؛ پس از هر صحنۀ تکان‌دهنده، یک عنصر طنزآمیز به مخاطب اجازه می‌دهد نفس راحتی بکشد و برای ضربۀ بعدی آماده شود.

نکتۀ کلیدی: لازم نیست محتوای شما از اول تا آخر کمدی باشد. می‌توانید طنز را به صورت استراتژیک در دل یک محتوای قدرتمند و هیجان‌انگیز بگنجانید تا به مخاطب خود فراغت‌های احساسی بدهید و پیام اصلی را تأثیرگذارتر کنید.

14) تفکر آن‌ها را تغییر دهید

برند لوازم آرایشی لورا گلر بیوتی (Laura Geller Beauty) جایزۀ بهترین استفاده از طنز را برای کمپین خود با حضور کمدین لیان مورگان دریافت کرد. در این ویدئو، لیان در نقش «دکتر ویک»، یک مربی توانمندسازی سنی، به زنان مسن‌تر کمک می‌کند تا با فشار جامعه برای جوان به‌نظررسیدن مقابله کنند و ارزش سن و تجربۀ واقعی خود را بپذیرند (تماشای ویدئو).

تحلیل: این کمپین نشان می‌دهد که طنز می‌تواند ابزاری برای انتقال پیام‌های اجتماعی مهم باشد. به جای یک سخنرانی جدی، لورا گلر از کمدی برای به چالش کشیدن یک کلیشۀ اجتماعی استفاده می‌کند. طنز در اینجا باعث می‌شود پیام، قابل هضم‌تر، دلنشین‌تر و قابل اشتراک‌گذاری‌تر شود. مخاطبان نه تنها می‌خندند، بلکه احساس می‌کنند درک شده و توانمند شده‌اند.

نکتۀ کلیدی: از طنز برای صحبت دربارۀ موضوعات مهم استفاده کنید. با تمرکز بر روی یک مخاطب هدف مشخص و مشکلات واقعی آن‌ها، می‌توانید محتوایی خلق کنید که نه‌تنها سرگرم‌کننده، بلکه معنادار و تأثیرگذار باشد.

جمع‌بندی: چگونه به یک برند شوخ‌طبع تبدیل شویم؟

همانطور که دیدیم، بازاریابی محتوایی طنزآمیز چیزی فراتر از چند جوک بی‌هدف است و اتفاقاً رویکردی برای ایجاد ارتباط انسانی در دنیای دیجیتال است. از 14 مثالی که در بالا به آن‌ها اشاره کردیم الهام بگیرید، اما کورکورانه تقلید نکنید و صدای طنزآمیز منحصربه‌فرد برند خود را پیدا کنید. صدایی که با شخصیت برند، ارزش‌های شما و البته، حس شوخ‌طبعی مخاطبانتان هماهنگ باشد.

در اجرای بازاریابی محتوایی طنزآمیز جسور باشید، ریسک کنید و به یاد داشته باشید که در نهایت، هدف فقط خنداندن مخاطب نیست. هدف این است که در ذهن و قلب مخاطب خود جایی برای خود باز کنید.

امتیاز می‌دم
مطالب پیشنهادی ما:

نظر شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.