مشکل واقعی بسیاری از تیم‌ها در پیاده‌سازی استراتژی بازاریابی ایمیلی چیست؟

اخیراً مدیر بازاریابی یک شرکت B2B با ناامیدی اظهار داشته است که:

«کمپین‌های ایمیلی ما دیگر جواب نمی‌دهند. انگار داریم در یک فضای خالی فریاد می‌زنیم.»

او توضیح داد که تیمش ساعت‌ها برای طراحی و نوشتن هر ایمیل وقت می‌گذارد، اما تعامل مخاطبان تقریباً صفر است و بدتر از همه، این کمپین‌ها به ندرت به رزرو یک جلسۀ معرفی (دمو) یا فروش منجر می‌شوند. در مقابل، فعالیت‌هایشان در لینکدین یا پیگیری‌های بعد از وبینارها، سرنخ‌های فروش بسیار بیشتری را وارد چرخۀ فروششان می‌کند.

این داستان، قصۀ بسیاری از کسب‌وکارهاست. نرخ باز شدن ایمیل‌ها به لطف پروتکل‌های حریم خصوصی جدید اپل (MPP) به شکلی کاذب بالا رفته، اما نرخ تعامل واقعی و کلیک‌ها در حال سقوط آزاد است و در نهایت، این همه تلاش، نتیجۀ چندانی به همراه ندارد.

اما در آن سوی میدان، تیم‌هایی هستند که تجربه‌ای کاملاً متفاوت دارند. پس ماجرا چیست؟ چرا برخی با ایمیل معجزه می‌کنند و برخی دیگر آن را یک کانال ازکارافتاده می‌دانند؟ وقت آن است که عمیق‌تر به این موضوع نگاه کنیم و ببینیم چه چیزی در سال ۲۰۲۵ کارساز است و چه موانعی تیم‌ها را از رسیدن به موفقیت بازمی‌دارد.

افسانۀ متخصص ایمیل مارکتینگ؛ چرا بازاریابی ایمیلی یک کار تیمی است

یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات شرکت‌ها این است که تمام مسئولیت ایمیل مارکتینگ را بر دوش یک نفر می‌اندازند. حقیقت این است که برای اجرای یک کمپین موفق، به مجموعه‌ای از مهارت‌های تخصصی نیاز دارید. همان‌طور که متیو گال، یکی از متخصصان این حوزه، اشاره می‌کند، یک استراتژی ایمیلی موفق نیازمند تیمی با این تخصص‌هاست:

  • استراتژیست: فردی که تصویر بزرگ را می‌بیند، اهداف را تعیین می‌کند و نقشۀ راه را برای رسیدن به آن‌ها ترسیم می‌کند.
  • متخصص اتوماسیون: کسی که جریان‌های کاری (Workflows) پیچیده را طراحی و پیاده‌سازی می‌کند تا پیام درست در زمان درست به فرد درست برسد.
  • کپی‌رایتر و تولیدکنندۀ محتوا: هنرمندی که با کلمات جادو می‌کند، داستان می‌گوید و مخاطب را به اقدام وامی‌دارد.
  • طراح گرافیک: فردی که هویت بصری برند را در ایمیل‌ها زنده می‌کند و تجربۀ کاربری جذابی خلق می‌کند.
  • تحلیل‌گر داده: شخصی که اعداد و ارقام را تحلیل می‌کند، الگوها را کشف و گزارش‌های معناداری برای بهینه‌سازی ارائه می‌دهد.
  • متخصص قابلیت تحویل (Deliverability): مهندسی که اطمینان حاصل می‌کند ایمیل‌های شما به اینباکس مخاطب می‌رسند و در پوشۀ اسپم گم نمی‌شوند.
  • مدیر لیست: فردی که مسئول بخش‌بندی، پاکسازی و غنی‌سازی لیست ایمیل است تا پیام‌ها همیشه مرتبط باقی بمانند.

واقعیت این است که بازاریابان امروزی باید در چندین کانال مختلف فعالیت کنند و هر کانال، پیچیدگی‌ها و قوانین خاص خود را دارد. اگر انتظار دارید یک نفر به تنهایی همۀ این وظایف را در کنار مدیریت کمپین‌های گوگل، لینکدین و تماس‌های سرد انجام دهد، نتایج شما دقیقاً بازتاب‌دهندۀ همین کمبود منابع خواهد بود. اگر می‌خواهید ایمیل همچنان یک کانال قدرتمند برای شما باقی بماند، باید روی آن سرمایه‌گذاری کنید.

استراتژی پیش از هر چیز؛ مقصدتان کجاست؟

شاید بدیهی به نظر برسد، اما بارها با شرکت‌هایی مواجه شده‌ایم که استراتژی ایمیل مارکتینگ برایشان یک موضوع حاشیه‌ای است. آن‌ها بدون هیچ برنامه‌ای، صرفاً ایمیل ارسال می‌کنند. تیم‌های فروش و بازاریابی در مورد تعریف سرنخ واجد شرایط توافق ندارند، یا از ابزارهای اشتباه برای اهداف اشتباه استفاده می‌کنند.

وقتی از آن‌ها در مورد استراتژی‌شان می‌پرسیم، پاسخ‌ها معمولاً کلیشه‌ای است و می‌گویند عمدتاً قصدشان پر کردن قیف فروش یا تماس با مجموعه و برگزاری جلسۀ معارفه است. اما این‌ها اهداف نهایی هستند، نه استراتژی. استراتژی، نقشۀ راه شما برای رسیدن به آن اهداف است. یک استراتژی قدرتمند به این سؤالات پاسخ می‌دهد:

  • ایمیل چه نقشی در استراتژی شما ایفا می‌کند؟ آیا از ایمیل برای جذب مشتریان جدید، پرورش مشتریان فعلی یا هر دو استفاده می‌کنید؟
  • مخاطب شما کیست؟ آیا شخصیت مشتری ایدئال (ICP) خود را به خوبی می‌شناسید؟ از سطح آگاهی او نسبت به مشکل و راه‌حل‌تان خبر دارید؟
  • چه ارزشی ارائه می‌دهید؟ پیام‌ها، پیشنهادات و محتوای شما چقدر باکیفیت و منحصربه‌فرد است؟
  • چگونه داده‌ها را مدیریت می‌کنید؟ آیا برنامه‌ای برای جمع‌آوری، غنی‌سازی و استفادۀ استراتژیک از داده‌های مشتریان دارید؟
  • چگونه بهینه‌سازی می‌کنید؟ آیا سیستمی برای آزمایش، تحلیل و بهبود مستمر کمپین‌های خود دارید؟

تقلید کورکورانه از دیگران یک استراتژی نیست، بنابراین برنامه‌ای تدوین کنید که مختص کسب‌وکار، مخاطبان و اهداف شما باشد.

فراتر از معیارهای پوچ؛ چه چیزی واقعاً اهمیت دارد؟

دوران افتخار کردن به نرخ باز شدن بالا در بازاریابی ایمیلی به سر آمده است. بسیاری از معیارهایی که تیم‌ها به شکل وسواس‌گونه‌ای دنبال می‌کنند، در بهترین حالت گمراه‌کننده هستند. معیارهایی مانند:

  • نرخ باز شدن: این معیار تقریباً بی‌ارزش شده است. پروتکل‌های حریم خصوصی و باز شدن ایمیل‌ها توسط ربات‌ها، این عدد را به شدت متورم کرده و دیگر شاخص قابل اعتمادی برای سنجش علاقۀ مخاطب نیست.
  • نرخ کلیک: اگرچه نرخ کلیک هنوز کمی معتبرتر از نرخ باز شدن است، اما این معیار نیز از کلیک‌های ربات‌ها در امان نیست. از همین رو فیلترکردن این فعالیت‌ها ضروری است.
  • لغو اشتراک: از این معیار نترسید! لغو اشتراک یک ابزار رایگان برای پاکسازی لیست شماست. کسی که اشتراک خود را لغو می‌کند، مشتری شما نیست و ماندنش در لیست ایمیل فقط به اعتبار شما آسیب می‌زند.
  • نرخ بازگشت: این معیار همچنان حیاتی است، زیرا مستقیماً به سلامت لیست و اعتبار دامنۀ شما مرتبط است.

پس به‌جای این معیارها، بهتر است روی این موارد تمرکز کنید:

  • نتایج کسب‌وکار: مهم‌ترین سؤال این است که آیا ایمیل‌های شما به درآمدزایی منجر می‌شوند؟ تعداد جلسات رزرو شده، دموهای موفق و معاملاتی که از طریق ایمیل بسته شده‌اند، معیارهای واقعی موفقیت هستند.
  • نرخ پاسخ: دریافت پاسخ از مخاطبان، نشانۀ طلایی تعامل است. این پاسخ‌ها نه‌تنها به بهبود اعتبار شما نزد سرویس‌دهندگان ایمیل کمک می‌کنند، بلکه فرصتی بی‌نظیر برای شروع یک گفت‌وگوی یک‌به‌یک و ایجاد یک رابطۀ دو سر-بُرد هستند.

معیارهای تعامل سنتی می‌توانند برای سنجش سلامت کلی کمپین مفید باشند، اما هرگز نباید جایگزین تمرکز بر اهداف اصلی کسب‌وکار شوند.

قدرت یکپارچگی در ایمیل مارکتینگ

لیست ایمیل شما یک دارایی ارزشمند است، اما نباید اطلاعات و داده‌های مربوط به مشترکین آن را از سایر کانال‌های بازاریابی (مثل شبکه‌های اجتماعی، سایت و غیره) جدا و ایزوله نگه دارید. مخاطبان شما در کانال‌های مختلفی حضور دارند و این وظیفۀ شماست که یک تجربۀ یکپارچه و منسجم برایشان خلق کنید.

تایلر کوک، بنیانگذار HyperMedia Marketing، یک استراتژی هوشمندانه دارد. او در دومین یا سومین ایمیل از سری ایمیل‌های خوشامدگویی، مشترکین جدید را دعوت می‌کند تا در لینکدین با او ارتباط برقرار کنند. او می‌داند که هر نقطۀ تماس، فرصتی برای تقویت رابطه است.

ادی شلاینر، یکی دیگر از چهره‌های شناخته‌شده، به طور مرتب نتایج آزمایش‌های A/B ایمیل‌های خود را در پست‌های لینکدین به اشتراک می‌گذارد و این شفافیت، اعتماد مخاطبان را جلب می‌کند.

هرچه فرصت‌های بیشتری برای تعامل در کانال‌های مختلف فراهم کنید، سریع‌تر می‌توانید اعتماد و وفاداری ایجاد کنید. این رویکرد یکپارچه، نرخ حفظ مشتری را نیز به طور چشمگیری افزایش می‌دهد.

معنای واقعی شخصی‌سازی: فراتر از «سلام {نام}»

شخصی‌سازی پیام در سال ۲۰۲۵ دیگر به معنای استفاده از نام کوچک مخاطب در تیتر یا خط اول موضوع نیست؛ شخصی‌سازی یعنی ارسال پیام کاملاً مرتبط. به طور کی برای شخصی‌سازی، این 3 مورد را گوشۀ ذهنتان داشته باشید:

۱) شخصی‌سازی پیام و محتوا

با استفاده از داده‌های CRM، پیام‌هایی هدفمند و خاص ارسال کنید. مخاطبان خود را براساس صنعت، اندازۀ شرکت، نقش سازمانی، مرحله‌ای که در سفر مشتری قرار دارند و رفتارهای قبلی‌شان، بخش‌بندی کنید. شاید این کار پیچیده به نظر برسد، اما ابزارهای هوش مصنوعی امروزی این امکان را فراهم کرده‌اند که این سطح از شخصی‌سازی را در مقیاس وسیع و به روش‌هایی که تا چند سال پیش غیرممکن بود، اجرا کنید.

۲) شخصی‌سازی فرستنده

به جای ارسال ایمیل از آدرس‌های عمومی مانند marketing@company.com، از آدرس‌های ایمیل واقعی اعضای تیم خود استفاده کنید. این کار چند مزیت کلیدی دارد:

  • بهبود قابلیت تحویل: فیلترهای اسپم به ایمیل‌هایی که از طرف افراد واقعی ارسال می‌شوند، اعتماد بیشتری دارند.
  • انسانی‌سازی برند: دیدن نام و تصویر یک شخص واقعی در اینباکس، حس بهتری نسبت به یک نام عمومی ایجاد می‌کند.
  • افزایش تمایز: در میان انبوه ایمیل‌های تبلیغاتی، یک ایمیل شخصی بیشتر به چشم می‌آید.

۳) شخصی‌سازی زمان ارسال

روانشناسی اینباکس را درک کنید. به جای ارسال ایمیل در یک ساعت مشخص برای همه، سعی کنید بفهمید هر بخش از مخاطبان شما چه زمانی بیشترین فعالیت را دارند و ایمیل‌ها را براساس آن زمان‌بندی کنید.

کلام آخر: از تعامل راکد تا رشد پایدار

شخصی‌سازی به عنوان یک تاکتیک، شهرت خوبی ندارد. به جای آن، بر مرتبط بودن به عنوان یک استراتژی کلان تمرکز کنید. بازاریابی ایمیلی نمرده است، اما قوانین بازی تغییر کرده‌اند. تیم‌هایی که موفق می‌شوند، آن‌هایی هستند که از تفکر سطحی و تاکتیک‌های قدیمی فراتر می‌روند.

آن‌ها ایمیل را نه به عنوان یک ابزار ارسال انبوه، بلکه به عنوان یک کانال قدرتمند برای ایجاد روابط معنادار و بلندمدت می‌بینند. آن‌ها روی تیم، استراتژی، داده‌ها و یکپارچگی سرمایه‌گذاری می‌کنند و در نهایت، نتایجی را به دست می‌آورند که دیگران فقط رویای آن را می‌بینند.

منابع

امتیاز می‌دم
مطالب پیشنهادی ما:

نظر شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.