مسئولیت سیاسی شرکتها (CPR) چیست؟
وقتی مسئولیت اجتماعی شرکت به کنش سیاسی تبدیل میشود، چگونه عمل کنیم؟
دیجیکالا همیشه در مسئولیتهای اجتماعی (CSR) خود موفق ظاهر شده است؛ طرحهایی مثل دیجیکالامهر یا نهال امید آن فراموش نمیشوند. در شرایط سخت، این اواخر هم در شبکههای اجتماعی، همدردی خود را با مردم بیان کرد. اما ناگهان در شرایطی قرار گرفت که به اقدام عملی و واکنش سیاسی نیاز داشت؛ آیا از عهدۀ مدیریت آن بهخوبی برآمد؟ وقتی کنش اجتماعی ما به سیاست گره میخورد، چگونه باید عمل کنیم؟
مدتی است که برخی متخصصان از مسئولیت سیاسی کسبوکارها (Corporate Political Responsibility) حرف میزنند و مشارکت فعال آنها را در این حوزه الزامی میدانند. این در حالی است که همیشه به ما گفتهاند از مناقشات سیاسی دوری کنیم و بهخوبی میدانیم که مداخله در آن ممکن است چه عواقب خطرناکی داشته باشد.
در این مطلب از ویپدیا دربارۀ مسئولیت سیاسی شرکتها و اهمیت آن صحبت میکنیم و توضیح میدهیم که چگونه میتوان از آسیبهای احتمالی آن دور ماند.
مسئولیت سیاسی شرکتها چیست؟
مسئولیت سیاسی شرکتها را میتوان نوعی از مسئولیت اجتماعی دانست؛ با این تفاوت که کسبوکار به دنبال حل چالشی است که با سیستمهای کلیدی دولت درگیر میشود. فعالیتهای اجتماعی و بشردوستانه به رشد جامعه و ایجاد شرایط بهتر برای زندگی کمک میکنند. درعینحال برند را قویتر میسازند و به ارتباط او با مخاطبان خود عمق میبخشند. در مسئولیت سیاسی که بهاختصار CPR نامیده میشود، این منافع تجاری و تعهد اخلاقی در قبال جامعه به سیاست گره میخورد.
طبق رسمی قدیمی شرکتها از مناقشات سیاسی و مشارکت فعال در مباحث بحثبرانگیز آن دوری میکنند. موضعگیری در این موارد، گروههای مخالف را علیه آنها میکند و چهبسا حتی آیندۀ کاریشان را به خطر بیندازد. اما در سالهای اخیر شرکتهای بزرگ دنیا به دیدگاه متفاوتی رسیدهاند و رفتار خود را در این حوزه تغییر دادهاند. آنها بهوضوح بیطرفی سیاسی را کنار گذاشتهاند و در رویدادهای آن آشکارا شرکت میکنند.
در هنگام انتخابات ۲۰۱۹ پارلمان اروپا، اسپاتیفای (Spotify) فهرستی منتشر کرد و از کاربران اروپایی خود خواست که همصدا شوند. فولکسواگن هم با نصب بنری بزرگ اینطور نوشت «Volkswagen chooses Europe» و کارمندان خود را به شرکت در انتخابات دعوت کرد.
سؤال اینجا است که چرا باید چنین ریسکی را به جان بخرند؟ آیا مخاطبان مخالف خود را از دست نمیدهند؟
چرا شرکتها باید در سیاست مشارکت فعال داشته باشند؟
ضرورت حضور کسبوکارها در صحنۀ سیاست را میتوان از جهات مختلفی بررسی کرد:
۱) جامعه، اقتصاد و سیاست جداییپذیر نیستند
هرچه جلوتر میرویم، مسائل مطرح در حوزههای مختلف کشور پیچیدهتر میشوند و بیشتر از قبل با هم گره میخورند. دیگر مانند گذشته نمیتوان بین فعالیتهای اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی مرز گذاشت و محدودۀ آنها را از هم جدا کرد.
از طرفی، مردم هم دیگر به حرف قانع نیستند و عمل میخواهند. آنها به کمک رسانههای آنلاین خواستۀ خود را فریاد میزنند و نادیدهگرفتن صدایشان غیرممکن است؛ به همین دلیل مسئولیت اجتماعی دیگر فقط یک ژست روابط عمومی یا ایجاد حس خوب نیست و در صورت نیاز، اقدام جدی میطلبد.
مرگ دانشآموزان در حادثۀ تیراندازی دبیرستان استونمن فلوریدا همۀ گروههای جامعه را متأثر کرد. کسبوکارها هم در کنار دیگران اظهار تأسف نمودند و با خانوادههای داغدار همدردی کردند. اما مردم برای جلوگیری از بروز دوبارۀ چنین اتفاقاتی خواستار اقدامی مؤثر بودند و آنها باید در مواجهه با این فشار و اعتراض عمومی موضع میگرفتند.
برخی خردهفروشان مثل فروشگاه والمارت (Walmart) فروش اسلحه به جوانان زیر ۲۱ سال را متوقف و تفنگهای تهاجمی را از فهرست محصولات خود خارج کردند. شرکتهایی مثل ایرلاینز (United Airlines) هم تخفیفهای خود را برای اعضای انجمن ملی سلاح (National Rifle Association) حذف کردند.
اما در این بین فدکس (FedEx) به طرحهای تخفیفی این انجمن و تعهد تحویل دوروزۀ محمولۀ اسلحهها ادامه داد. این شرکت اعلام کرد: «فدکس هرگز به خاطر سیاست، مواضع و عقاید میلیونها مشتری خود در سراسر جهان، نرخها و شرایط کاری خود را تغییر نداده است». این موضوع اعتراض شدید مردم را به همراه داشت و تا بایکوت این مجموعه هم ادامه پیدا کرد. مشتریان ما انتظار دارند در مواقعی که نیاز است، شرکت برای منافع عمومی دست به اقدام بزند.
۲) کسبوکارها برای برنامهریزی و رشد مجموعۀ خود به چشماندازی ثابت در سیاست نیاز دارند
تأثیر سیستم سیاسی ناپایدار را در ایران بهوضوح میبینیم. کسبوکارها حتی برای ۴ سال آیندۀ خود هم نمیتوانند با قطعیت برنامهریزی کنند و مدام در حال تقلا برای بقا هستند. در این مسیر، تعداد زیادی از واحدهای تجاری هم نابود و برای همیشه تعطیل میشوند. به همین دلیل است که برخی شرکتها در خفا با نمایندگان مجلس، حزبها یا دولت لابیگری میکنند. به این امید که از حمایت آنها برخوردار شوند و بتوانند شرایط رشد خود را بهبود ببخشند یا اقلاً وضعیت آن را ثابت نگه دارند.
اما باید بهجای منافع شخصی کوتاهمدت، به یک کل نگاه کرد. اگر آنها آشکارا در نظام سیاسی سرمایهگذاری و موضعگیری کنند، به بازیگران قوی و انکارناپذیر سیاست تبدیل میشوند؛ درنتیجه میتوانند تا حد زیادی از نوسانها و تدوین دستورالعملهای غلط جلوگیری کنند. آیا این اتفاق به نفع همه نیست؟
میتوان از زاویهای دیگر هم به این قضیه نگاه کرد؛ کسبوکارها ستونهای مهم اقتصاد کشور به حساب میآیند، پس چرا نباید در اموری که (مستقیم و غیرمستقیم) بر کار آنها اثر میگذارند، مداخله کنند؟
۳) کنشگری اجتماعی و سیاسی مسئولیت همۀ ماست و نباید از آن چشم بپوشیم
مسئولیت اجتماعی فقط کمک به خیریهها و توجه به گل و گیاه نیست. باید بتوانیم به فراتر از آن نگاه کنیم؛ تصمیمهایی بگیریم که به تغییر فرهنگ ما درجهت مثبت کمک کنند و به زندگی بهتر بشر و درنتیجه، زندگی بهتر خود و فرزندانمان ختم شوند.
امروزه شرکتها در مقابل مسائل سیاسی مثل مهاجرت، قانون اسلحه، حقوق افراد LGBTQ و موضوعات مربوط به محیطزیست موضعی فعال دارند. استارباکس در واکنش به قانون منع مهاجرت دولت ترامپ اعلام کرد که استخدام پناهندگان و مهاجران را در مجموعۀ خود افزایش میدهد. وقتی دولت خشونت ملیگرایان سفیدپوست علیه رنگینپوستان را در شهر شارلوتزویل نادیده گرفت، مدیران شرکتهای اینتل (Intel) و مرک (Merck)، در اعتراض، از شورای تولید آمریکا استعفا دادند.
با اعتراض مخاطبان مخالف خود در کنشهای سیاسی چه کنیم؟
درکنشگری سیاسی باید نگاهی بلندمدت داشت. شاید اقدام سیاسی ما گروهی از مصرفکنندگان را در کوتاهمدت از شرکت دور کند، اما در درازمدت حتماً به نفع مجموعه تمام میشود. ممکن است شرکتی تصمیم بگیرد که همواره بیطرف، غیرسیاسی یا غیرحزبی باقی بماند و دربارۀ موضوعات حساس و بحثبرانگیز سکوت کند. مردم این سکوت را نشانۀ حمایت از وضع موجود و اتفاق پیشآمده تلقی میکنند؛ بهخصوص اگر شرایط بهشدت سیاسی شده باشد.
بیعملی حتی اگر از تردید و انفعال باشد، باز یک تصمیم محسوب میشود. این تصمیم و بلاتکلیفی برای غیرسیاسیماندن، شرکت را به حاشیه میبرد و ممکن است عواقب بدی برای آن داشته باشد. البته اینکه تا چه حد و در چه موضوعاتی مشارکت داشته باشیم، به شرایط حاکم بر کشور هم بستگی دارد. اگر با توجه به موقعیت، استراتژی درستی را در پیش بگیریم، میتوانیم هم سهم خود را در تصمیمگیری و قانونگذاریهای این حوزه حفظ کنیم و هم از آسیبهای احتمالی آن در امان بمانیم.
۷ روش مشارکت در مسئولیتهای سیاسی
متأسفانه، بسیاری از مدیران بدون دیدگاه یکپارچه و اطمینان از شفافیت موضوع با فرایندهای حاکمیتی همراه میشوند. همانطور که در کشور خود میبینیم، در یک محیط قطبی و بیاعتماد، بیتوجهی به CPR میتواند اعتبار کسبوکار را نابود کند، شرایط کار و تجارت را برای همه بیثبات کند و تغییرات مثبت و لازم (سیستمی یا فرهنگی) در جامعه را به عقب بیندازد.
با این حساب نباید به بهانۀ ترس یا تردید، از مسئولیتهای سیاسی و تعهد خود در قبال آیندۀ شرکت و جامعه شانه خالی کنیم. بهکاربستن استراتژیهای زیر، حضور ما را در صحنه حفظ میکند و درعینحال خطرات احتمالی این مداخله را کاهش میدهد:
- بر مسائل متمرکز شویم نه حزب یا شخص خاص: موضعگیری به نفع یک نامزد یا حزب ممکن است پرخطر باشد و مسلماً اگر جامعه دو قطبی باشد، ریسک بیشتری هم به همراه دارد. در این شرایط بهتر است روی مسئلۀ کلیتر تمرکز کنیم؛ برای مثال، از اهمیت شرکت در انتخابات بگوییم یا با ترتیبدادن گفتوگوهایی، آگاهی مردم را دربارۀ معیارهای مهم تصمیمگیری بالا ببریم.
- در موضوعاتی که به برند و ارزشهای ما مرتبط است، مشارکت کنیم: کسبوکاری را تصور کنید که محصولات کشاورزان را میفروشد و خود را حامی آنها میداند. این مجموعه میتواند هنگامی که بحث مکانیزهکردن کشاورزی، کمبود آب، کمکردن واسطهها و مواردی از ایندست مطرح است، واکنش جدی نشان دهد و با اقدامی مؤثر در روند آنها مداخله کند.
- آماده باشیم: ما برای موجسواری در شبکههای اجتماعی و وایرالشدن، با دقت موضوعات ترند را رصد میکنیم و هر لحظه آماده هستیم. اما این موج همیشه جنبۀ سرگرمی ندارد؛ ممکن است مثل جنبش MeToo# در پی یک اعتراض اجتماعی-سیاسی شکل بگیرد و ما را هم ناخواسته درگیر کند. نمیتوان منتظر آن لحظه نشست؛ باید اتفاقاتی را که احتمال میدهیم روی کسبوکار و مشتریانمان تأثیر بگذارند پیشبینی کنیم و خود را آماده کنیم. آمادهبودن به این معناست که از قبل دربارۀ راههایی که میتوانند نظر مخاطبانمان را تغییر دهند فکر کنیم و در شرایط اضطراری بهسرعت واکنش نشان دهیم. یک حساب کاربری فیک در توییتر به شرکت علیبابا اتهامی وارد کرد و موجی از اعتراض علیه آن ایجاد شد. این شرکت بلافاصله در همان ساعات اولیه به شکلهای مختلف دربارۀ غلطبودن این ادعا توضیح داد و پروندۀ آن را بست. مسلماً اگر پاسخ را به فردای آن روز یا روزهای دیگر موکول میکرد، موفق به این کار نمیشد.
- مشتری حال و آیندۀ خود را بشناسیم: در دنیای پرسرعت امروزی، باید احساسات و علایق مشتریان امروز خود را عمیقاً بشناسیم و پیشبینی کنیم که در آینده ممکن است چگونه و به چه سمتی تغییر کنند. اگر در فرایندهای جذب خود به تناسب برند با مشتری فکر کنیم، احتمالاً عدهای از افراد از ما دور شوند. اما درنهایت جامعهای پایدار از مشتریان خواهیم داشت که با هویت و ارزشهای ما همسو هستند.
- بیشتر دوست بسازیم تا دشمن: در گذشته میتوانستیم بهراحتی فعالیتهای اجتماعی یا CSR خود را انتخاب کنیم. اما این روزها هرآن ممکن است جنگهای فرهنگی به سراغمان بیایند. هیچ شرکتی برای همیشه از اتخاذ موضع در مسائل اجتماعی و سیاسی مصون نیست. فقط باید در نظر داشته باشیم که بیشتر دوست بسازیم تا دشمن. تارگت (Target) در کنار اپل و شرکتهای بزرگ دیگر، بیانیۀ حمایت از حقوق افراد تراجنسیتی و حق ازدواج برابر آنها را امضا و به دیوان عالی آمریکا ارائه کرد. این شرکت میتوانست قهرمان باشد، اما به فاصلۀ کمی، از این حرف زد که این گروه بنا به هویت جنسی خود از سرویس بهداشتی و حمام خانمها و آقایان بهصورت مشترک استفاده کنند. این رویکرد شرایط را برای زنان و مردان دیگر غیرعادی میکرد و پای اعتراض گروه بزرگتری را به میان آورد. در پی آن، ۱.۵میلیون نفر در کارزار BoycottTarget# شرکت کردند و خواهان بایکوت آن شدند.
- ابزار مناسبی برای مشارکت سیاسی انتخاب کنیم: شرکتها برای CPR از ابزارهای مختلفی میتوانند استفاده کنند. در مثالهای این مطلب برخی از آنها بیان شد؛ حذف شرایط تخفیفی، تغییر قوانین استخدام، امضای کارزار، ارائۀ درخواستهای کتبی، پیوستن به یک ائتلاف، کنارهگیری از طرحی خاص یا کمک مالی. همانطور که میبینیم، همۀ اشکال تعاملات سیاسی پرهزینه و خطرناک نیستند و میتوانیم ابزار مناسب را بسته به شرایط حاکم، انتخاب کنیم.
- آهسته و پیوسته میتوان مسابقه را برد: برخی از مسائل ماهیت عمومی دارند و همۀ شرکتها میتوانند در آن وارد شوند؛ مثل محیطزیست، کمک به گروههای محروم یا امدادرسانی در بلایای طبیعی. مداخله در برخی موضوعات دیگر مثل مهاجرت یا قوانینی که حق آزادی و انتخاب افراد را نقض میکنند، دشوارتر است. وقتی ناچاریم دربارۀ آنها موضع بگیریم، بهتر است ابتدا به درون شرکت خود نگاهی بیندازیم؛ مأموریت و چشمانداز ما بهجز کسب درآمد چیست؟ چگونه میخواستیم در زندگی مردم از جمله مشتریان و کارمندان اثر بگذاریم؟ و چه مسئولیتهایی در قبال جامعه داریم؟ سپس تصمیمی بگیریم که تعادل درستی در رابطۀ شرکت و مخاطبان امروز و فردای آن ایجاد کند. باید حرکتهای خود را با دقت و تأمل انتخاب کنیم. اگر بهجای یک حرکت هیجانی و جهش بزرگ اقدامات مثبت کوچک انجام دهیم، همیشه در انجام مسئولیت سیاسی موفق خواهیم بود.
اگر شرکتها در لابیگریها و موضعگیریهای خود شفافتر و مسئولانهتر عمل میکردند، کمکم حضور آنها در سیاست به روندی عادی تبدیل میشود؛ همانطور که در اغلب کشورها این اتفاق افتاده است و شاهد نفوذ شرکتهای بزرگ دنیا در چهارچوبهای تصمیمگیری دولتها هستیم. به نظر شما اگر در کشور ما هم کسبوکارها چنین رویکردی داشتند، آیا به طرح صیانت و اینترنت طبقاتی میرسیدیم؟