شنیدهاید که میگویند «شنیدن کی بود مانند دیدن؟». حکایت این روزهای فروش و بازاریابی مصداق همین مثل است. برای اینکه محصولی را برای مخاطب خود پروموت کنیم و به او بفروشیم، راه زیادی در پیش است؛ میتوانیم کاتالوگ آن را به دستش بدهیم یا بنر و پیامک برای او ارسال کنیم، اما هیچیک از آنها به اندازۀ دیدن ویدئوی معرفی محصول اثرگذار نیست؛ آن هم ویدئویی که مستقیم و صریح از فرد نمیخواهد خرید کند و روی فروش متمرکز نیست.
در این مطلب از ویپدیا قصد داریم دربارۀ این موضوع و علت افزایش فروش با ویدئوی غیرمتمرکز بر فروش صحبت میکنیم.
گفتن، بهجای فروش مستقیم در بازاریابی ویدئویی
تا وقتی فروش خوب باشد و پول به مجموعه تزریق شود هم فرصت رشد برای کسبوکار فراهم خواهد بود و هم فرصت بهبود فرایندها و محصولات خود را خواهد داشت؛ به همین خاطر، همیشه روی فروش مجموعه فشار زیادی وجود دارد. بهخصوص اگر وضعیت اقتصادی جامعه هم مانند کشور ما نابسامان باشد، آنوقت است که برای فروش و بازاریابی خود دست روی روش مستقیم میگذارد.
اما اوضاع مثل گذشته نیست؛ مصرفکنندههای امروزی باهوش هستند و به انبوهی از اطلاعات و خدمات دسترسی دارند. آنها دوست ندارند چیزی به ایشان فروخته شود، بلکه میخواهند بفهمند و بدانند و آگاهانه تصمیم بگیرند. از طرفی حجم زیاد محتوا و برندهای مشابه، دست آنها را برای انتخاب باز گذاشته و بهسختی میتوان توجهشان را جلب کرد.
اگر در بازاریابی ویدئویی بهجای فروش بر گفتوگو، ارائۀ ارزش یا داستانگویی تمرکز کنیم، میتوانیم آنها را در چنگ خود بگیریم و به خرید ترغیب کنیم.
وقتی فرد بهجای فهرستی از ویژگیها و مزایای محصول، محتوایی طبیعی با درونمایۀ داستانی و آموزشی و یا پیامی احساسی ببیند:
- فشاری برای خرید روی خود حس نمیکند؛
- از تماشای آن لذت میبرد و آن را با دیگران به اشتراک میگذارد؛
- به برند و کسبوکار اعتماد میکند و با آن درگیر میشود؛
- ارتباط عاطفی با آن میسازد و به جمع مخاطبان وفادار برند میپیوندد.
با این حساب، به تعامل و نرخ تبدیل بهتری دست پیدا خواهیم کرد. در ساخت چنین محتواهایی باید چند نکته را لحاظ کنیم تا ما را به چنین نتیجهای برسانند:
۱) اعتبار
تبلیغ و اعتبار بهندرت در یک جمله میآیند. ما در تبلیغات ایده میفروشیم؛ برای مثال اگر لباس مارک فلان برند را بپوشید، به شیکترین فرد جمع تبدیل میشوید. اما در عصر حاضر، افراد در برابر تبلیغ گارد دارند. آنها در حالت عادی به وعدهها و پیامهای آگهیها اعتماد نمیکنند، چه برسد به اینکه چیزی باورنکردنی و دور از ذهن را در آنها بیاوریم.
پس محتوایی بسازیم که چیزی به آنها آموزش دهد و راهکاری اساسی پیش پایشان بگذارد. نشان دهیم که محصول یا خدمت ما چگونه گره از کار آنها باز میکند و چه مشکلی را حل میکند. در آن داستانِ برند را بگوییم و احساسشان را تحتتأثیر قرار دهیم.
با گوشکردن به شبکههای اجتماعی سؤالات و دغدغههای مخاطبان خود را پیدا کنیم و در محتوای خود، آنها را پوشش دهیم.
۲) انعطافپذیری
هر پلتفرمی سبک موضوعی و محدودیت زمانی خود را برای محتواها دارد؛ در جایی ۳۰ ثانیه برای پیام خود زمان داریم و در جایی دیگر فقط ۶ ثانیه. در جایی لازم است به طنز متوسل شویم، در جایی دیگر به فهرست نکات آموزشی و در جایی هم از ترکیب آنها برای بیان آنچه در نظر داریم استفاده میکنیم.
پیام ما نباید در هر رسانه تغییر کند و بنا به بستر نشر آن تعریف شود. برعکس، باید در همۀ رسانهها یکپارچه عمل کنیم و لازمۀ آن انعطافپذیری است.
طول، سبک و ارائۀ محتوا را در هر پلتفرم طوری تعیین کنیم که آنچه باید، به مخاطبان منتقل شود و آنها را با خود همراه کنیم.
۳) ارزش
اگر پول خرج کنیم و بهصورت رگباری در رسانههای سنتی تبلیغ کنیم، در ذهنها ماندگار میشویم. اما آیا در شرایط فعلی ما، بهخاطرماندن شعار و جینگل برند، کاری از ما پیش میبرد؟ اگر کسبوکاری کوچک هستیم و پیاممان خطاب به گروه مخاطب کوچکی است، چرا باید تا این حد هزینه کنیم؟
وقتی ویدئویی مدبرانه با اطلاعات ارزشمند بسازیم، هم در هزینۀ تولید و نشر صرفهجویی میشود و هم هدفمندتر و متمرکزتر عمل میکنیم. یک ویدئوی سفارشی، داستان، توضیح فرایندی پیچیده یا نشاندادن مزایای واقعی محصول و خدمت، ارزشی واقعی برای مخاطبان میسازد. درنهایت میتوانیم اطمینان داشته باشیم که اعتماد آنها به برند افزایش مییابد و تصمیم آگاهانه میگیرند.
و در پایان
افزایش فروش با ویدئوی غیرمتمرکز بر فروش، تضمینی است؛ استراتژی بازاریابی خود را طوری بچینیم که بهترین کارایی را داشته باشد و با ایجاد اعتماد و ارتباط عاطفی با مخاطب، در درازمدتْ او را همراه مجموعه حفظ کند. در این مسیر میتوانید روی مشاوره و همراهی صباویژن هم حساب باز کنید.