سخت است، خیلی سخت؛ اینکه ۲۴ساعته گوشبهزنگ باشی، با چشمانی تیزبین همچون عقاب سوژه را پیدا کنی و با کتککاری و فحشوفحشکاری محتوا بسازی. بعد از آن هم با رسانهها کلی چکوچانه بزنی تا آن را به قیمت خوب از تو بخرند و گاهی هم بهناچار آن را رایگان در اختیار عموم بگذاری. این همه فداکاری برای آگاهسازی و آشکارسازی حقیقت میکنی، اما آخرش هم هر اتفاق بدی که میافتد به پای تو مینویسند، تا میخورد لعن و نفرین نثارت میکنند و بهندرت کسی قدردان زحمات تو خواهد بود.
پاپاراتزیها را میگوییم که به نظر میرسد علاوه بر درآمدی که دارند لازم است حق سختی کار هم دریافت کنند. پاپاراتزی کیست؟ چقدر درمیآورد؟ آیا کاری قانونی انجام میدهد؟ و چرا عدهای دوستشان دارند و عدهای هم از آنها متنفرند؟ در این مطلب از ویپدیا به این موضوع میپردازیم.
پاپاراتزی کیست؟
پاپاراتزی (Paparazzi) واژهای ایتالیایی است و به کسانی گفته میشود که سر بزنگاه و در لحظاتی غیرمنتظره سلبریتیها، چهرههای مشهور و نزدیکانشان را شکار میکنند، از آنها عکس و فیلم میگیرند و به رسانهها میفروشند. هرچه این لحظۀ ثبتشده جنجال و سروصدای بیشتری ایجاد کند، خواهان بیشتر و درنتیجه ارزش بالاتری هم خواهد داشت.
ناگفته نماند که پاپاراتزی، خود یک واژۀ جمع است و به تمام عکاسهای دزدکی اتلاق میشود. در حالت مفرد آن خانمها را پاپاراتزا (Paparazza) و آقایان را پاپاراتزو (Paparazzo) مینامند. این واژه از زمان ساختهشدن فیلم زندگی شیرین به کارگردانی فدریکو فلینی (Federico Fellini) بر سر زبانها افتاد. پاپاراتزو نام عکاس سمجی است که در این فیلم با تکنیکهای مختلف تلاش میکند تا از سوژۀ خود عکس بگیرد.
پاپاراتزیهای پیشرفته در دنیای مدرن امروزی
با تعریف بالا دیگر حدسزدن دربارۀ اینکه پاپاراتزی مجازی کیست یا خبرنگار پاپاراتزی چیست چندان سخت نیست. در گذشته افراد پاپاراتزی فقط بهصورت کلاسیک عکاسی دزدکی انجام میدادند و به مجلات و روزنامهها میفروختند. اما کمکم رشد فضای وب و تکنولوژی در نحوۀ کار آنها هم اثر گذاشت و دستهبندیهای مختلفی پدید آمد. حال دیگر:
- پاپاراتزیهای بزرگ، سایت و صفحات اجتماعی خود را دارند. آنها عکسها و فیلمهای خود را در این صفحات بارگذاری میکنند، بازاریابی دیجیتال انجام میدهند و اگر کسی بخواهد از آنها استفاده کند باید حق کپیرایت یا اشتراک آن را بپردازد.
- هر کدام از ما پتانسیل این را داریم که پاپاراتزی مجازی باشیم؛ چراکه فقط کافی است شخص شناختهشدهای را در مترو، خیابان و هر جای دیگری ببینیم، یواشکی با گوشی عکس بگیریم و در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها برای اینوآن بفرستیم. حتی یکوقتهایی دوستان و آشنایان را بدون اینکه متوجه باشند در جایی شکار میکنیم و در گروههای خانوادگی به اشتراک میگذاریم. این هم برای خود بهنوعی پاپاراتزیبازی مجازی است.
- خبرنگاران پاپاترازی سمج و ترول را داریم که برای تیترها و مطالب زرد خود به جان زندگی خصوصی افراد مطرح و چهرهها میافتند؛ با دقت و ریزبینانه آنها را زیر نظر میگیرند تا از آنها سوتی بگیرند یا مچگیری کنند و به این ترتیب اسمورسمی به هم بزنند.
درآمد عکاس پاپاراتزی چقدر است؟
نرخ مشخص و استانداری برای پرداختی و درآمد یک عکاس دزدکی وجود ندارد. ارزش آن با توجه به اهمیت موضوع، میزان سروصدایی که به پا میکند و کیفیت محتوا تعیین میشود.
به گفتۀ نویسندگانی چون جابمانکی (JobMonkey) عکسهای باکیفیت عادی بین ۱۵۰ تا ۲۵۰ دلار و با نما و سوژۀ منحصربهفرد بین ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰دلار برآورد میشوند.
حق امتیاز و فروش مجدد این عکسها هم میتواند تا سالها ادامه پیدا کند؛ به همین دلیل تخمین دستمزد آنها دشوار است. چیزی که مشخص است، اغلب پاپاتراتزوها فریلنسر هستند و مستقل کار میکنند، بنابراین حقوق ثابتی ندارند. تلفنهای دوربیندار و شبکههای اجتماعی که هر جریانی در آنها با سرعت موجوار پخش میشود، در پرداختی آنها اثر گذاشته است؛ موفقشدن و پیداکردن سوژههای ناب به زحمت زیادی نیاز دارد و سخت میتوان در آن اثری با ارزش مالی بالا به دست آورد.
آیا کار پاپاراتزوها قانونی است؟
پاپاراتزیها میتوانند واقعیتها را افشا و دروغها را رسوا کنند. اگر از این بعد به قضیه نگاه کنیم آنها کار مفیدی انجام میدهند و احتمالاً خودشان هم در کنار شهرت و پولی که به جیب میزنند با چنین آرمانی بهحقبودن عمل خود را توجیه میکنند. اما سرککشیدن به حریم خصوصی دیگران و جارزدن آن در ملأ عام جز آزارواذیت چه چیزی نام میگیرد؟ بهخصوص اینکه اغلبشان فقط به دنبال یک خبر زرد پرجاروجنجال هستند، بدون اینکه از صحتوسقم آن مطمئن باشند.
افراد مشهور میتوانند از این عکاسها به خاطر تجاوز به حریم خصوصی خود شکایت کنند. اما روی دیگر سکه این است که پاپاراتزیها هم میتوانند از آنها به دلیل نقض حق چاپ شکایت کنند و چون حمایت سازمانهای خبری را دارند، درافتادن با آنها اصلاً آسان نیست.
در سال ۱۹۹۷، دایانا (Diana) از خانوادۀ سلطنتی ولز و دوستش دودی فاید (Dodi Fayed) درحالیکه سعی داشتند از پاپاراتزیها فرار کنند تصادف کردند و کشته شدند. فکر میکنید چه اتفاقی افتاد؟ در جلسات دادخواهی، دادگاه و هیئت منصفۀ آن، علت حادثه را سرعت زیاد و رانندگی نامناسب دانستند و هیچیک از آن پاپاراتزیها محکوم نشدند.
در سال ۱۹۷۲ هم یکی از پاپارتزیهای معروف به نام ران گالا (Ron Galella) از ژاکلین کندی (Jacqueline Kennedy Onassis) شکایت کرد؛ فقط چون او دوربینش را شکسته بود. هرچند درنهایت این کندی بود که توانست این حکم را دریافت کند که گالان حق ندارد تا فاصلۀ ۴۶متری او و فرزندانش ظاهر شود.
درست است که قانون منعی برای فعالیت این افراد نمیبیند، اما برخی کشورها برای آنها محدودیتهایی تعیین کردهاند. برای مثال، کالیفرنیا لایحهای دارد که بنا بر آن پاپاراتزی مجاز به عکاسی و خبرسازی برای فرزندان افراد مشهور نیست و در صورت انجام، کارش مصداق آزارواذیت کودکان در نظر گرفته میشود. عکس و فیلمهایی که از محافل و مهمانیهای خصوصی چهرهها درز کنند قابلیت پیگیری حقوقی را دارند. علاوه بر اینها، پاپاراتزو حق تعقیب سلبریتیها در اتومبیل، سرککشیدن به اموال خصوصی آنها و استفاده از لنزهای تله فوتو را هم ندارد و غیرقانونی به حساب میآید.
اما برای این عکاسهای دزدکی زندگی در ایران بهشت محسوب میشود؛ چون برای افشا موضوعات زیادی دارند، محدودیت خاصی جلوی پایشان نیست و حمایت تمامی ارکان نظام را هم خواهند داشت. حتی ممکن است بابت نابودکردن زندگی و حرفۀ کاری دیگران پاداش و رتبه هم دریافت کنند و به نانونوای خوبی برسند. هنوز یادمان نرفته که محمود شهریاری به خاطر رقصیدن در عروسی فامیل و نه حتی در ملأ عام ممنوعالکار شد، زهرا امیرابراهیمی به خاطر انتشار یک ویدئو زندگیاش زیرورو شد و آزاده نامداری خودکشی کرد.
نقش ما بهعنوان مخاطبان رسانههای اجتماعی چیست؟
امروزه و با گسترش رسانههای اجتماعی، دامنۀ پاپاراتزی از یک صنعت و حرفۀ تخصصی، به یک فعالیت عادی در میان عموم افراد جامعه تسری پیدا کرده است و همۀ ما، خواسته یا ناخواسته، هرکدام بهنوعی در معرض آن هستیم؛ وقتی محتوایی را نشر میدهیم که از صحت و سقم آن بیاطلاعیم، وقتی فکرنشده به بازنشر محتوای زرد صفحههای مختلف کمک میکنیم، وقتی به پستهایی از این دست واکنش نشان میدهیم، لایک میکنیم، کامنت میگذاریم و…
بهویژه در جوامعی که فضای رسمی به تظاهر و ریاکاری دامن میزند و مردم شیفتۀ شفافسازیاند، دامنۀ اینگونه فعالیتها وسیعتر و تأثیر آن نیز بیشتر است. اما از طرفی، به دلیل روشننبودن حد و مرزها، تفاوت میان شفافسازی، نشر اکاذیب، توهین و افترا و بازی با آبروی افراد و نقض حریم خصوصی آنها بهدرستی روشن نیست.
البته شفافسازی با رعایت برخی اصول میتواند به آگاهی جامعه کمک کند. اما خوب است هر مخاطب پیش از پیگیری و کمک به انتشار فراگیر هر نوع محتوای جنجالی از خود بپرسد آیا این محتوا افشای رازهای زندگی خصوصی افراد را آن هم بدون سند و مدرک هدف قرار داده است؟ با چه هدفی منتشر شده است؟ چقدر کینه و حسادت و منافع مادی و شخصی پشت آن پنهان است؟ و درنهایت، این افشاگری چه سودی برای جامعه دارد و چه گرهی را باز میکند؟ تأمل در این سؤالها اغلب به نتایج خوبی منجر خواهد شد.
و حرف آخر اینکه پاپاراتزی نباشیم
تا گرفتن عنوان پاپاراتزی یا تأیید کار این گروه فقط به اندازۀ یک کلید Share، استوری یا لایک فاصله است. هریک از ما ممکن است جایی که اصلاً انتظار نمیرود ناخودآگاه در این چرخه قرار بگیریم. بهتر است قبل از زدن این دکمهها کمی تأمل کنیم و از درستبودن خبرها و تأثیر پخششدن آن بر زندگی دیگران اطمینان حاصل کنیم. اینروزها خیلی راحت حقیقت برای همیشه پشت پرده باقی میماند و راحت میتوان به دست راست ترولهای خانهخرابکن تبدیل شد؛ چه خوب میشود اگر ما سهمی در آن نداشته باشیم.