صَبانۀ پنجم: چگونه اپیزودهای زندگی‌مان را بهینه تدوین کنیم؟

مانند ماه‌های گذشته، در صبح آخرین دوشنبۀ ماهِ مرداد، تعدادی از فعالان حوزۀ تبلیغات و بازاریابی بار دیگر کنار هم جمع شدند و این گونه بود که پنجمین صبحانۀ دیجیتالی صباویژن با عنوان «صَبانه»، پرشورتر از قبل برگزار شد.

طبق روال گذشته، در این صَبانه نیز دو تن از میهمانان کاربلد و حرفه‌ای، لقمه‌های خوشمزه‌ای برای شرکت‌کنندگان گرفتند؛ آقای سجاد بهجتی، استراتژیست محتوا و امیرحسین اسماعیلی مدیرعامل آژانس تبلیغاتی وب‌سیما که در ادامه به شرح مختصر گفته‌های هر یک می‌پردازیم. با ما همراه باشید.

لقمۀ اول: تأثیر تقویم محتوای شخصی بر نتفلیکس درون!

سجاد بهجتی اولین ارائه‌دهندهٔ صبانۀ پنجم بود که ارائۀ خود را با اشاره‌ای به چالش‌های اولیۀ ساخت سریال خانۀ کاغذی (Money Heist) شروع کرد. سریال خانۀ کاغذی برخلاف شهرت و آوازه‌ای که در طول چند سال گذشته برای خود رقم زد، در ابتدا یک اثر شکست‌خورده بود. این سریال ابتدا در قالب ۵ اپیزود منتشر شد و استقبال از آن در کشور اسپانیا به‌اندازه‌ای پایین بود که بلافاصله جلوی پخش آن گرفته شد؛ اما پس از تغییر بازیگران و سناریوی آن، خانۀ کاغذی به سریالی تبدیل شد که تعداد طرف‌دارانش از مرزهای داخلی اسپانیا نیز فراتر رفت.

ارائۀ سجاد بهجتی در صَبانۀ پنجمبهجتی هدف خود را از اشاره به گذشتۀ این سریال، بازنگری حال و احوالمان در قالب قسمت‌ها و فصل‌های یک سریال عنوان کرد؛ سریال شخصی خودمان. جالب این است که در این سریال شخصی، انسان‌هایی که در برهه‌های زمانی گوناگون وارد زندگی‌مان می‌شوند، حکم همان بازیگران (برنامه‌های تلویزیونی) را دارند و کار تدوین قسمت‌ها و فصل‌ها نیز تماماً بر عهدۀ خودمان است. اگر به دهه‌های زندگی خود چنین نگاهی داشته باشیم، آن وقت ممکن است از خود بپرسیم که تا کنون (مثلاً در دهۀ سوم زندگی‌مان) چه دستاوردهایی داشته‌ایم؟ در دهۀ بعدی زندگی‌مان چه چیزهایی انتظارمان را می‌کشند؟

 «داستان‌سرایی دربارۀ برقراری ارتباط با دیگران و کمک به این است که آن‌ها نیز، چیزهایی را ببیند که ما می‌بینیم.»

سجاد بهجتی با اشاره به تعریف بالا، پایِ روزانه‌نویسی را در ثبت روزمرگی‌ها و جریانات زندگی به میان کشید. وی با اشاره به نرم‌افزارها و اپلیکیشن‌های گوناگون روزانه‌نویسی، گوگل کلندر (Google Calendar) را به‌عنوان بستری جذاب برای ثبت خاطرات و لحظات معرفی کرد و برگ برندۀ آن را نیز، قابلیت یادآوری روزها به‌صورت سالیانه دانست.

 «بعد از انجام یک سال خاطره‌نویسی، تصمیم گرفتم تا اتفاق‌ها و رویدادهای خاص رو ثبت کنم. مانند روزی که دلار ۱۱۹۰۰ تومان شد!»

بعد از یک سال روزانه‌نویسی، بهجتی به این فکر افتاد تا رویدادها و اتفاق‌های خاص روزانۀ خود را نیز در تقویم گوگل ثبت کند تا بدین ترتیب با گذشت سال‌ها، قابلیت یادآور گوگل کلندر، درست همان رویدادها و خاطرات را به او یادآوری کند. پس از گذشت چند سال، روزانه‌نویسی‌ها شکل و شمایل کامل‌تری به خود گرفتند و حتی «اشیا» نیز به بخش بزرگی از خاطرات سجاد بهجتی تبدیل شدند.

مانند ماجرای میخی که باعث پنجری یک از چرخ‌های خودروی بهجتی در یکی از سفرهایش شده بود و او تصمیم گرفت تا به‌جای دورانداختن آن میخ، برای آن یک هویت و شناسنامه ایجاد کند. چرا که همان یک میخ به‌ظاهر بی‌ارزش، مسبب آشنایی با آدم‌ها و اتفاقات جدیدی برای بهجتی شده بود. وی در ادامه گفت:

 «تا الان من یک قفسه از ۴۳ شیء شناسنامه‌دار جمع کرده‌ام که هر کدوم داستان و خاطرات خاص خودشون رو دارن.»

درنهایت بهجتی با اشاره به دستاوردهای روزانه‌نویسی که تا امروز برای وی داشته است، مانند: بهبود حافظۀ تصویری، داشتن نگاه منصفانه‌تر نسبت به اتفاقات اطراف، دقت بیشتر بر ارتباط و تعامل با دیگران، باارزش‌ترشدن رویدادها و خاطرات، ارتباط‌گیری مجدد با آدم‌ها به‌واسطهٔ یادآوری خاطرات مشترک با آن‌ها، ارائۀ خود را به اتمام رساند.

لقمۀ دوم: آیا زندگی بدون جلسه امکان‌پذیر است؟

در ادامۀ صَبانۀ پنجم، امیرحسین اسماعیلی، با اشاره به صحبت‌های سجاد بهجتی درمورد فصل‌های زندگی شخصی، ارائۀ خود را با این جمله آغاز کرد:

 «من در فصل اول زندگیم کارمند و در فصل دومش، کارآفرین بودم.»

اسماعیلی با نمایش نمودارهایی از میزان زمانی که در طول سه سال گذشته، عمدۀ وقت خود را به آن‌ها اختصاص داده بود، مشکل اساسی خود را اختصاص وقت و انرژی بیش از اندازه به جلسات درون‌سازمانی عنوان کرد؛ جلساتی که بخش بزرگی از آن‌ها به مشتریان اختصاص داده می‌شد. وی در ادامه گفت:

 «در آن دوران تقریباً ۸۸% از زمانم، داخل جلسات می‌گذشت و جالب اینکه هیچ ارزش خاصی رو هم در اون‌ها خلق نمی‌کردم! شرکت در این جلسات باعث شده بود تا علاوه بر پایین اومدن کیفیت جلسات، تمرکزم هم به‌شدت کاهش پیدا کنه.»

امیرحسین اسماعیلی که حالا کاملاً به کاهش میزان بهره‌وری و کارآمدی خود در سازمان آگاه شده بود و به دنبال راه‌حلی برای گذر از بحران پیش رویش بود، به‌صورت کاملاً اتفاقی، یک روز هنگامی که سرگرم گشت‌وگذار در یک کتاب‌فروشی بود، عنوان کتابی نظرش را به خود جلب کرد: «جلسات ثمربخش».

ارائۀ امیرحسین اسماعیلی در صَبانۀ پنجمبا مطالعۀ آن کتاب و پیاده‌سازی آموزه‌های آن، اسماعیلی بعد از گذشت یک سال موفق شد تا مدت زمانی را که صرف شرکت در جلسات می‌کرد به ۴۲% کاهش دهد. اما این پایان ماجرا نبود. حالا سؤال دیگری ذهن اسماعیلی را به خود مشغول کرده بود:

 «آیا زندگی بدون جلسه اصلاً امکان‌پذیره؟»

یافتن پاسخ این سؤال، یک‌بار دیگر امیرحسین اسماعیلی را به خواندن دوبارۀ کتاب جلسات ثمربخش واداشت و او را شگفت‌زده کرد. در نهایت او راه‌حل‌های به‌حداقل‌رساندن جلسات داخل سازمان را در ۷ مورد زیر خلاصه کرد:

  1. شفافیت سازمان؛
  2. بازنگری دوره‌ای در رویه‌ها و فرایندهای سازمان؛
  3. آموزش مستمر فرایندها به‌جای آموزش مستمر آدم‌ها؛
  4. اجرای سیستم مدیریت دانش در سازمان؛
  5. تدوین دستورالعمل‌های منعطف و پاسخگو به نیازهای سازمان؛
  6. احیا و توسعۀ فرهنگ تعهد و مسئولیت‌پذیری به سازمان؛
  7. تفویض اختیارات.

 «حالا من تنها ۷% از مدت‌زمان خودم رو به جلسات اختصاص می‌دم.»

اسماعیلی با بیان جملۀ بالا، از تجربۀ حال خوب خود به حضار گفت. حالا وی می‌تواند بدون پوشیدن کت‌وشلوار، با لباس‌های نسبتاً راحت‌تر در سازمان رفت‌وآمد کند، وقت و انرژی بیشتری را صرف خانواده و دوستان کند و از همه مهم‌تر به آموزش و افزایش سطح دانش و بینش خود بپردازد. هرچند موضوع تفویض اختیارات (به دیگران) چالش‌های زیادی را در ابتدای امر برای اسماعیلی به وجود آورده بود، اما در نهایت با گذر زمان و اعتماد به توانمندی‌های اطرافیان، ترسِ به نتیجه‌نرسیدن امور به‌کلی از بین رفت و این ذهنیت را در وی ایجاد کرد که تفویض اختیارات در سازمان را به‌راستی باید جدی گرفت.

 پایان

صَبانۀ پنجم یک‌بار دیگر بهانه‌ای شد تا جمعی از متخصصان و صاحب‌نظران با ابعاد جدیدی در عرصه‌های گوناگون آشنا شوند و نگاه‌های خود را به چالش بکشند. در این صبانه، سجاد بهجتی و امیرحسین اسماعیلی تجربیات خود را در قالب دو ارائۀ متفاوت با شرکت‌کنندگان به اشتراک گذاشتند.

۵/۵ | (۱ امتیاز) امتیازت با موفقیت ثبت شد!
مطالب پیشنهادی ما:

نظر شما چیست؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.