- «اگر سرمایۀ او را داشتم، تاکنون ۱۰ برابرش کرده بودم»؛
- «اگر خودمان این تبلیغ را انجام میدادیم، بهتر از آب درمیآمد»؛
- «آنقدر بیعاطفه است که والدینش را به خانۀ سالمندان سپرده است»؛
- و… .
همۀ ما بارها قربانی چنین نظرات و قضاوتهایی بودهایم یا شاید ناآگاهانه دیگران را قربانی کردهایم. در این مطلب از ویپدیا، از ارتباط این رفتار با سندروم شیشۀ خیارشور صحبت میکنیم. همچنین، توضیح میدهیم که چرا دچار این سندروم میشویم و چگونه باید از آن فاصله بگیریم.
سندروم شیشۀ خیارشور چیست؟
همۀ ما سندروم شیشۀ خیارشور را داریم و در ورژنهای مختلف خود را نشان میدهد. شاید بتوان گفت این سندروم را میتوان معادل جملۀ معروف پدران یا مادران بدانیم، وقتی که میگویند:
این همه درس خوندی، یه در خیارشور رو هم نمیتونی باز کنی!
ما هم وقتی شخصی را میبینیم که در حال تلاش برای بازکردن در یک شیشۀ خیارشور است، بیصبرانه با خود میگوییم: «چرا کارِ به این سادگی را نمیتواند انجام دهد، از او بگیر و خودت در شیشه را باز کن»؛ البته اگر شیشه را در دست بگیریم، متوجه میشویم که آن را دستکم گرفته بودیم. این موقعیت، به همان سندروم شیشۀ خیارشور (Pickle Jar Syndrome) معروف است.
اصولاً مشکلات دیگران از بیرون ساده و قابل حل دیده میشوند؛ بنابراین بهراحتی قضاوت میکنیم یا دربارۀ آنها نظر میدهیم. اما هنگامی که خود در آن موقعیتها قرار میگیریم، آنها را سخت و پیچیده مییابیم.
برای مثال، این روزها بسیار رایج است که تبلیغات شرکتهای دیگر را نقد کنیم؛ البته اغلب با خوب است یا بد است. درحالیکه اصول تبلیغات، استراتژی پشت آن و پیچیدگیهایی را که دیجیتال مارکتر یا طراح کمپین با آنها روبهرو بوده است، نمیدانیم. اما ریشۀ این سندروم در چه چیزی است؟
سندروم شیشۀ خیارشور از چه چیزی نشئت میگیرد؟
چرا از دور فکر میکنیم که بهتر میتوانیم مشکلی را مدیریت کنیم؟ این سادهانگاری، در پی دلایل زیر رخ میدهد:
- ما فقط بخشی از مشکل یا معادله را میبینیم. ممکن است تصور کنیم مسئله، یک تابع سادۀ if است، درحالیکه در واقعیت، با تابعی چندگانه از ifهای تو در تو روبهرو هستیم.
- نسبت به احساسات دیگران و همدلی با آنها بیتوجه هستیم. درصورتیکه مشکل فرد و احساس او را درک کنیم، واکنش و نوع برخورد او برایمان قابل فهم خواهد بود؛ بنابراین با دخالتکردن یا ارائۀ نظرات مختلف، او را آزردهخاطر نمیسازیم.
- تواناییها و ظرفیتهای متفاوت افراد را باور نداریم یا شاید هم به آنها توجه نداریم. این تفاوتها باعث میشوند هریک از ما، رفتار و راه متفاوتی را برای حل مشکلات خود در پیش بگیریم. کنترلگر نباشیم و اجازه دهیم هرکس به شیوۀ خود مسئله را حل کند.
- صبور نیستیم. گاهی یک سر زنجیر، خود ما هستیم و حل مشکل ما به رفتار طرف مقابل وابسته است. فقط باید کمی صبر پیشه کنیم و نتیجه را ببینیم.
- خودشیفته هستیم. مرز بین دوستداشتن خود، داشتن اعتمادبهنفس بالا و خودشیفتگی بسیار باریک است. اگر خودشیفته هستیم یا در مسیر آن قرار داریم، بهتر است در رفتارها و اقدامات خود تعلل و بازنگری داشته باشیم.
چگونه سندروم خیارشور را دور بزنیم؟
برای اینکه دچار سندروم خیارشور نشویم، فقط یک راه وجود دارد: باید خود را بهجای طرف مقابل و در آن موقعیت قرار دهیم و احساسات و مشکلاتی را که با آنها دستوپنجه نرم میکند، درک کنیم. در این صورت، به دیگران برچسب ناتوانی نمیزنیم، آنها را سرزنش نمیکنیم و رفتارهای عجولانه از خود نشان نمیدهیم.
دقیقاً اینجاست که میگن: تا با کفش کسی راه نرفتی، راه رفتنش را قضاوت نکن
سلام
بسیار مقاله عالی و کامل و با زبان ساده و در عین حال عمیق پر از فایده بوده و سودمند بود…
بسیار زیبا بسیار زیبا بسیار زیبا
پایدار و پیروز و سلامت باشید…
یاعلی